هنزمان با ایام سوگواری آخر ماه صفر، نهمین شب شعر «حماسه واژهها؛ آیینه چهل سال شعر فارسی» به همت مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در مشهدمقدس برگزار شد.
این آستان، عمارت خورشید هشتم است...
به گزارش آستان نیوز، این محفل ادبی در آستانه سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) با حضور جمعی از شاعران مطرح خراسان رضوی و کشور و دوستداران شعر آیینی بعدازظهر روز گذشته در تالار نور مشهد برپا شد.
در این مراسم ناصر عرفانیان، ابوالقاسم جلیلیان مصلحی، جواد اسلامی، سیده کبری حسینی بلخی، محمد مهدی ناصری، مهدی آخرتی، رضا نیکوکار، مرضیه هاشمزاده، محمد خادم، محسن ظهوریان، امالبنین میرزایی، حمیدرضا نظری، حسن شیرزاد و ابوالفضل عصمتپرست، سروده های رضوی خود را در قالبهای مختلف به مناسبت بزرگداشت ایام پایانی ماه صفر به ویژه در سوگ شهادت انیس النفوس(ع) خواندند.
مشهد تو کعبه اهل یقین
این شب شعر با شعرخوانی ابوالقاسم جلیلیان مصلحی شاعر پیشکسوت مشهدی آغاز شد:
«این حرمت کعبه و میقات ما
تربت خوش بوی تو سوغات ما
کعبه اگر خاک تو گفتم، سزاست
چون حرمت عین حریم خداست
شمس الشموسی تو، سلطان جود
نور تو تابیده به کُنه وجود
نور امیدی به دل امتی
امت ما را تو ولی نعمتی
شافع هر مؤمن و اهل ولا
حجت هشتم علی موسی الرضا(ع)
زهر جفایی که به دل داشتی
پرچم سبزی شد و افراشتی
هر که غمی داشت به گوش تو گفت
درد خود از غیر تو در دل نهفت
مشهد تو کعبه اهل یقین
پاکترین نقطه روی زمین...».
آقا، من دلم تنگ است
همچنین مرضیه هاشمزاده از کاشمر در نهمین شب شعر حماسه واژهها قرائت کرد:
«... مادر مرا امسال هم با خویش آورده
نزدیک سقاخانهتان با چشمهایی تر
آن سان که چون ذبحی به قربانگاه اسماعیل
صحن و سرا را میدوم لب تشنه چون هاجر
تنگ نفس دارم، تشنج میکُشد من را
هی آب میپاشد بر روی صورتم، مادر
درد مهمی نیست آقا، من دلم تنگ است
زیر لباسم این کبوتر میزند پرپر
دلواپس این لحظههایم باد میآید
نجوای من را با خودش بردهست بالاتر
دست تمام زائران در باد میرقصد
حس غریبی دارد این، شبهای شهریور».|
کبوترانه به شوق تو میگشایم پر
در ادامه محمد مهدی ناصری نیز با سرودههایش دل حاضران را به صحن و سرای رضوی برد:
«کبوترانه به شوق تو میگشایم پر
در آستان بهشت تو میگذارم سر
همیشه گفتهام این را، همیشه خواهم گفت
که ذرهام به حریم تو، ذرهام کمتر
کسی که در حرمت لحظهای اقامت کرد
هوای روضه رضوان نمیکند دیگر
که زائران تو شأنی چونان زِ تو گیرند
که جبرئیل بساید به پایشان شب پر
قلم اگر بنویسد کرامتی از تو
سپید هیچ نماند هزارها دفتر
حدیث عشق تو در لوح جان نمیگنجد
از آن کنند حدیث تو قدسیان از بر
به شوق دیدن تو نرم شد دل فولاد
تمام پنجرهها باز میشود آخر».
سلام ای وارث علم علی(ع)
مهدی آخرتی، از دیگر شاعران مشهدی حاضر در این شب شعر بود که زمزمه کرد:
«سلام ای صاحب صبر پدر، فرزند بیمانند
سلام ای وارث علم علی، خورشید زهرا
سلام ای مقصد معصومه، ای جانانه خواهر
سلام ای مقتدای ما، سلام ای شاه تنهایی
بدون تو تمام ما غریبی در وطن هستیم
که این یعنی شریکیم اشکها و رنجهایت را
از این پس خواستی باران غربت را بپوشانی
بکش روی تمام مردم مشهد عبایت را
اگرچه در زمان رفتنت قول خلافی نیست
ولی چشم ترت کشته ست پیش از این تو را آقا
چرا هارون علیه لعن زحمت میدهد خود را
که داغ خواهرت کشته ست پیش از این تو را آقا...».
دوست دارم آفتاب داغ گوهرشاد را
سیده کبری حسینی بلخی نیز شعرش را به ساحت امام هشتم(ع) تقدیم کرد:
«با نسیم روضهات دیوانه کردی باد را
صحنها هو میکشند این شور و این فریاد را
چون شباهت داشت با گلدستههای مرقدت
شاعران گفتند وصف قامت شمشاد را
هرکسی یک کاسه از حوض طلایت آب خورد
تا قیامت بیمه دارد خاطر آباد را
هست خورشیدی فراز این شبستان روز و شب
دوست دارم آفتاب داغ گوهرشاد را
حضرت عشقی و عشق از گنبدت پر میکشد
میکنی مجنون شبی صد خسرو و فرهاد را
تیر صیادی مرا تا آستان عشق برد
عاشقم من این چنین صیادی و صیاد را
تا که رنگ روشن فیروزه در ایوان زدی
بند کردی رودهای سرکش و آزاد را
این کبوتر باز امشب آسمانی گشته است
دوست دارد قفلهای پنجره فولاد را».
شعر گریهکن روضه رضا شده بود
همچنین محمد خادم که از اصفهان مهمان نهمین شب شعر حماسه واژهها شده بود، سرودههای خود را در این مراسم قرائت کرد چنان که به مناسبت ماه صفر خواند:
«همین که راز دل زهر برملا شده بود
به قتلگاه از این بیت کوچه وا شده بود
و شمر خنده تلخی به خنجرش میکرد
و شعر گریهکن روضه رضا شده بود
به سمت خانه چهل روضه را نشست و گریست
دلش حسینیهای غرق در عزا شده بود
به سمت خانه چهل بار خاطرش خون شد
نشسته بود چهل بار و باز پا شده بود
و درد بود که عمامه از سرش افتاد
امام گریه کز کرده در عبا شده بود
اشاره کرد که آن خانه بیحصیر شود
که خاکها کف حجره کربلا شده بود
صدای صبح همه جای اتاق شیهه کشید
در آن دقیقه که سم درد بیدوا شده بود
کریم در به روی خویش بست و راهی شد
جواد آمد و درهای بسته وا شده بود
جواد آمد و این تازه اول روضه است
جگر شبیه اکبر جدا جدا شده بود».
ذکر روی لبم یا رضا رضاست
در ادامه رضا نیکوکار شاعر اهل رشت نیز بندهایی از یک ترکیببند را به پیشگاه حضرت رضا(ع) هدیه کرد:
«با این که میرسم به تو و بار چندم است
قلبم برای دیدن تو در تلاطم است
در سینهام شکسته اگر یک سبو چه باک
صدها دل شکسته فدای سر خُم است
آن قدر دل به عشق تو جاری شده است
که دریا شبیه قطره در این بیکران گم است
بیهوده نیست روز و شب این شهر روشن است
عشق تو آتشی است که در جان مردم است
اینجاست برکهای که در آن غیر ماه نیست
این آستان عمارت خورشید هشتم است
این اشکها که میچکد از چشمهای ما
گفت و شنود ماست اگر بیتکلم است
چشمم دوباره خیره به آن گنبد طلاست
از رشت ذکر روی لبم یا رضا رضاست...».
چون کبوتر بر حرم دلبستهام
در پایان استاد ناصر عرفانیان محفل نهمین شب شعر حماسه واژهها را به چند رباعی عطرآگین کرد:
«آفاق زلال در خراسان شماست
اشراق سپیده در شبستان شماست
این طیف وسیع نور در ذات شفق
آینهای از مهر درخشان شماست».
«آهو که زِ دیدن تو آرام گرفت
از هستی خود بار دگر کام گرفت
هر بیسر و سامان که تو را داد ندا
در سایه لطف تو سرانجام گرفت».
سپس در وصف طواف ضریح مطهر حضرت رضا(ع) خواند:
«آمدم من در حریم این حرم
چون کبوتر بر حرم دلبستهام
آمدم از غصهها از متن درد
زائری زار، غمین و خستهام
در حریم سبز این محراب عشق
دست و پای خویش را گم میکنم
صورتم خیس از سرشک دیده است
با ضریحت من تکلم میکنم
در فضای روشن این بارگاه
در کنار این ضریح باصفا
گریه را با سوز دل سر میدهم
باز گویم یا علی موسی الرضا(ع)...».