آشیخ محمدجواد هم اهل علم بود و هم اهل دل؛ یعنی از آنهایی نبود که به قول معروف، از یک طرف بام بیفتد. کتابهایش نشان میداد که تسلط کمنظیری بر معارف اسلامی و علوم عقلی دارد و سَکَنات و مَنِش خاصی که داشت، معلوم میکرد سیمش به بالا وصل است و با رفیق اعلی، نرد عشق میبازد.
زائری که ثامنالحجج(ع) به استقبالش رفت
به گزارش آستان نیوز، مسجد سادهاش در سرآسیاب تهران نمادی از سادگی صدر اسلام بود و زندگی زاهدانهاش نماد آنچه اسلام از علمای دینی و بزرگانش انتظار دارد.
ارادت عجیبی به اهلبیت(ع) داشت؛ معتقد بود باید با پای ارادت به زیارت آنها رفت. به همین دلیل، بیش از۱۷ بار با پای پیاده از نجف تا کربلا رفت و به زیارت سیدالشهدا(ع) نائل شد و از زمانی که به تهران آمد هم، بیشتر سالها پیاده به زیارت امام رضا(ع) مشرف میشد. دوستانش میدانستند هنگام اقامت و تحصیل در نجف، هر شب به زیارت امیرمؤمنان(ع) میرود و زیارت جامعه کبیره میخواند و شبهای چهارشنبه خودش را با پای پیاده به مساجد سهله و کوفه میرساند تا از دعا و مناجات مخصوص این شب بازنماند.
افتخار روضهخوانی
آشیخ محمدجواد که به خاطر ولادتش در مشهد، به سال ۱۲۹۲ خورشیدی به شیخ محمدجواد خراسانی شهرت داشت، آدم جذابی بود؛ مردم را با اخلاق و زهدی که داشت جذب میکرد و این بینیازی او از دنیا، شجاعتی درخور تحسین به وی میبخشید. با آنکه عالمی جلیلالقدر بود و در محضر بزرگانی چون آیات سیدابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی درس خوانده و درجه اجتهاد و سابقه تدریس در حوزههای علمیه نجف و کربلا را داشت، اما روضهخوانی را افتخار خودش میدانست و نخستین اثرش یعنی «بینه رحمت» را به مجموعه مراثی و مدایح اهلبیت(ع) اختصاص داد و بیش از همه به این کتاب علاقه داشت؛ این در حالی بود که آشیخ محمدجواد، در طول دوران حیات بابرکتش بیش از ۴۸ عنوان کتاب در موضوعات مختلف اعم از تفسیر، حدیث، تاریخ اسلام، اصول فقه، رجال، ادبیات و کلام منتشر کرد.
اهل مبارزه و سیاست
آشیخ محمدجواد از همان دوران شروع طلبگیاش، اهل مبارزه و سیاست بود. مدرسهای که در آن درس میخواند یعنی مدرسه «سعدیه» مشهور به «پایینپا» در مشهد، در دوره رضاخان تخریب شد و او به دلیل اعتراضش به این اقدامها و البته دیگر رفتارهای ضددینی و ضدملی پهلوی اول، مورد آزار و اذیت قرار گرفت و ناچار به عتبات رفت و سالها آنجا ماند. بعدها پس از سقوط رضاخان تصمیم گرفت به مشهد بازگردد، اما به دلایل و موانعی، در تهران رحل اقامت افکند و از همان ابتدای کار، مبارزه گستردهای را علیه حزب توده و جریان مارکسیست سازماندهی کرد.
سادهزیستی و کلام محکم شیخ موجب شد بسیاری از کسانی که فریب شعارهای مارکسیستها را خورده بودند، به خصوص خیلی از جوانان طبقات مستضعف و کارگران به دامان اسلام بازگردند. شیخ محمدجواد خراسانی پس از عمری زندگی زاهدانه و تلاش برای نشر معارف اسلام، در چهارم اسفند ۱۳۵۵ مصادف با چهارم ربیعالاول ۱۳۹۷ چشم از جهان فروبست و در جوار امامزاده علی بن جعفر قُم به خاک سپرده شد.
برخیزید و به استقبال زائران بروید
یکی از ماجراهای خواندنی دوران حیات آشیخ محمدجواد، قصه ارادتش به امام رضا(ع) و حکایتی است که در یکی از پیادهرویهایش به سوی مشهد رقم خورد.
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی نقل میکرد در یکی از سالهای دهه ۱۳۴۰، زمانی که آشیخ محمدجواد خراسانی و تعدادی از شاگردان و علاقهمندانش، پیاده از تهران به سوی مشهد حرکت کرده بودند، چند نفر از اهالی یکی از روستاهای بین راه ظاهراً در نزدیکی سبزوار، در خواب دیدند که وجود مقدس حضرت ثامنالحجج(ع) به آنها امر میکند که برخیزند و همراه امام(ع) به استقبال زائران آن حضرت بروند.
پایان ماجرا
کسانی که این خواب را دیدند، هنگام نماز صبح دریافتند که در مشاهده این رؤیا تنها نیستند. وقتی موضوع به گوش امام جماعت و مردم روستا رسید، بیدرنگ از آبادی بیرون آمدند و بر فراز تپهای به انتظار نشستند. ساعتی بعد، از دور گروهی را مشاهده کردند که پرچم به دست در حال حرکتاند.
اهالی روستا به سوی این گروه حرکت کردند و با شیخ محمدجواد خراسانی و همراهانش روبهرو شدند؛ از آنها دعوت کردند که برای رفع خستگی به روستای آنها بروند. شیخ ابتدا در قبول دعوت تردید داشت، اما وقتی حکایت آن رؤیاها را شنید، میهمان مردم آن روستا شد و شبی را در آن مکان درنگ کرد و اهالی نمازهای یومیه را به امامت وی خواندند.