زیر این چادر، جایی میان دستهای در حال قنوت، کوله باریست از غمهایی که تنها از آن یک نفر نیست. جدا از راز و نیازهای شخصی، رنجهای مشترک خانواده هم به دعا گفته میشوند میان دانههای تسبیح. انگار قلبهایشان، نه تنها برای خودشان، بلکه برای همهی کسانی که دوستشان دارند میتپد. برای فرزند، پدر و مادر، برای همسر. انگار که مشکلات هرکدامشان، مشکل خود اوست. گاه با کودکی در آغوش، گاه با کیسههای خرید، با تمام غصههایی که در دلش دارد، پناه میآورد به درهای همیشه باز خانهی خورشید. اینجاست که آرام میگیرد. اینجاست که گرهها را میسپارد به دستان مهربان شمسالشموس. اینجاست که غمها جای خود را به آرامش میدهند.