خودش از قهرمانان میادین جهاد و حماسه از دفاع مقدس تا جبهه مقاومت در سوریه است و کولهباری به طول یک عمر از خاطرات تلخ و شیرین آن ایام دارد ولی امروز در سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، راویتگر خاطرات همرزم دیروز و قهرمان یک ملت شده است.
حماسه های قهرمان یک ملت در روایت همرزم
به گزارش آستان نیوز، در فرصت حضور سردار مجید ایافت مدیر بنیاد شهید کاوه در مراسم گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار دل ها که در دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام رضا(ع) برگزار شد، به سراغ گنجینه خاطرات دور و نزدیک او با شهید سلیمانی رفتیم که در ادامه میخوانید:
فرمانده خاکی و با روحیه
سرفههای گاه و بیگاه سردار که از جراحت های بر جای مانده از دوران دفاع مقدس در تن اوست، مرتب بین کلامش فاصله میاندازد، باز نفسی تازه میکند و با شوق خاطرات به یادماندنی رزم و همجواری با سردار سلیمانی را برایمان تعریف میکند. 15 سال همجواریاش با سردار دل ها، به دو برهه تاریخیِ دوران جنگ تحمیلی و نیمه دوم دهه 70 تا 80 تقسیم میشود.
اول به سراغ خاطرات سال 61 رفت. آن زمانی که سلیمانی تازه تیپ 41 ثارالله را تشکیل داده بود و یکی از یگانهای به نام جنگ بود. می گوید: مأموریتهای خطیر و حساس را به او و نیروهایش میسپردند. بنده نیز از نیروهای تیپ شهدا به فرماندهی شهید کاوه مشغول خدمت بودم و گاهی در برخی عملیاتها همرزم ایشان بودیم.
اولین برگ خاطراتش به حسن خلق شهید سلیمانی اشاره دارد. خاطرهاش به منطقه عملیاتی ماووت در شمال غرب کوهستانهای سربه فلک کشیده و پوشیده از برف همراه با پوشش جنگلی استان سلیمانیه عراق بر میگردد. وقتی نیروهای سپاه میخواستند برای انجام عملیات کربلای 10 در بهار سال 66، از رودخانه بزرگ کلاس بگذرند ولی امکانش نبود.
او تعریف کرد: تیپ ما با پوشش کردی و ادوات سبکی که روی تعدادی قاطر سوار بود، به راحتی در حال گذر از روی رود بودیم که دیدیم گردان پرحجم سردار سلیمانی با ادوات و تجهیزات سنگین نظامی از تانک و نفربر زرهپوش و خودروهای زرهی هم قصد عبور دارند. با اینکه به مشکل بزرگی برخورده بود، با همان جاذبه و تبسم همیشگی رو کرد به من و همرزمانم و گفت: «شما قاطرهاتون رو با تانکهای من عوض میکنین؟ هر تانک را با 10 قاطر عوض میکنم!» که همه ما زدیم زیر خنده. این ماجرا نشان از خاکی بودن و روحیه بالای این فرمانده شهید داشت.
عبور از گردنهها با نور قرآن
خاطره دومش بیانگر باورهای اعتقادی شهید سلیمانی است. سردار ایافت میگوید، روزی از عمرش بدون قرائت قرآن نمیگذشت. با همه اشتغالات و در سختترین اوقات جنگ، قرآن جیبیاش را در میآورد و شده حتی یک چند خط قرائت میکرد. تابستان 66 بود و ما در عملیات نصر 4 بودیم و منطقه ماووت را تصرف کرده بودیم که نیاز شد هماهنگی با سردار سلیمانی انجام دهیم. در کوهستان به سراغ سوله فرماندهی رفتم که گفتند بیرون به دنبالش بگردم. وقتی نگاه انداختم دیدم، حاج قاسم با پای برهنه چهارزانو روی صخرهای نشسته و قرآن میخواند. از بروبچهها که دلیلش را پرسیدم، گفتند که اینجا جادهای پر پیچ و خم معروف به پیچِ تانک دارد که در تیرس خط آتش دشمن است و با چند تانک چشم انتظار هستند و شده کشتارگاه نیروهای ما. امروز، ستونی از نیروها بنا دارند برای عملیات از این پیچ خطرناک بگذرند و سلیمانی برای عبور به سلامتشان در حال قرآن خواندن است!
آری؛ خاطرات سردار ایافت، بیانگر تربیت صحیح سردار سلیمانی در دل خانوادهای مؤمن و معتقد است. از دامن مادری متوسل به خدا و اهل بیت(ع) و پدری که معتقد به کسب رزق حلال بود؛ چنین اسطوره مردمی پرورش پیدا میکند که میتواند الگوی نسل امروز و فردای ما باشد.
مصاحبه: سارا صالحی