گرمی هر خانه و خانواده بسته به حضور مادران است اما یک لحظه فکر کنید در یک خانه، مادر در میان جمع نباشد؛ اگر فوت کرده باشد اهل خانه بر سر مزارش میروند، اگر به سفر رفته باشد با او تماس میگیرند و برایش پیام میفرستند و اگر جدا و تنها زندگی کند به هر طریقی سراغش را میگیرند، اما در این میان خانوادههایی هم هستند که مادرانشان زندهاند، در شهر خودشان نفس میکشند و دلشان میخواهد در کنار همسر و فرزندانشان باشند اما نمیتوانند.
نام رضا(ع) قفل زندان را باز کرد
البته در دیاری که کریمی رئوف دارد، هیچ دردی بدون مرهم نمیماند و برای این درد اجتماعی نیز به نام حضرت فاطمه زهرا(س) و از سوی آستان قدس رضوی، درمانی در نظر گرفته شده است. خادمان علی بن موسی الرضا(ع) در راستای انسجامبخشی به خانوادههای گرفتار و آسیبدیده، به سراغ ستاد دیه رفته، به شناسایی زنان در بند پرداخته و به نام مادر ولینعمتشان حضرت رضا(ع) اقدام به آزادی ۱۶۳ بانوی زندانی جرایم غیرعمد کردند.
نامهای به امام رضا(ع)
اجرای این طرح، ۲۵مهر سال گذشته در ۲۲ استان کشور آغاز شد و به دلیل استقبال خیران و بانیان ادامه پیدا کرد و شامل پدران زندانی مالی و جرایم غیرعمد هم شد. حالا در این مجال صحبتهای مادرانی را بخوانید که از آزادیشان میگویند و از حس زیبای مادرانهای که امسال در کنار فرزندانشان دارند.
«لیلا» این گونه داستان محکومیت و زندان رفتنش را شروع میکند و بعد هم از لطف امام رضا(ع) میگوید: «... سرم را کلاه گذاشتند و با امضای یک چک من را راهی زندان کردند، همسرم پس از این اتفاق گذاشت و رفت، خودم بیمار و دخترم آواره شد، دست از همه جا بریدم تنها و ناامید ماندم... دو ماه و نیم حبس کشیدم، خودم را بدبخت احساس میکردم، دخترم را به همسایهمان که جنوبی بود سپرده بودم، او هم برای نگهداری از مادرش که کرونا گرفته بود رفت، آوارگی فرزندم بیش از هر چیز دیگر آزارم میداد... با سندی که گذاشتم، دو ماه از زندان مرخصی گرفتم اما پس از دو ماه به خاطر دختر خردسالم نمیتوانستم برگردم، آخر او را به چه کسی میسپردم؟ وقتی از همه جا بریده بودم به ذهنم رسید نامهای بفرستم برای امام رضا(ع) و از او طلب کمک کنم؛ من مشکلاتم را در نامه نوشتم و فرستادم؛ شاید باور نکنید که کمتر از ۱۰ روز جواب نامه را دریافت کردم، خادمان آن حضرت پیگیر کارم شدند حتی به خاطر اینکه من بیمار بودم پیگیریها را نیز خودشان انجام میدادند؛ پیش قاضی میرفتند، پیش شاکی و حتی مرخصیام که به تعویق افتاده بود را خودشان پیگیری کردند و این بود که امسال من حکم آزادیام را گرفتم و اکنون کنار دخترم هستم؛ خدا را شکر که از برکت امام رضا(ع) امسال روز مادر میتوانم به عنوان بهترین هدیه دخترم را گرم در آغوش بگیرم».
رؤیایی که به حقیقت پیوست
محکومیت مالی، مادر دو دختر را سه سال راهی زندان کرد؛ زهرا که در نبود همسرش، آبرومندانه تلاش میکرد تا زندگی خود و دخترانش را اداره کند، به خاطر اعتماد به مردم و پولی که دست آنها داشت مجبور به تحمل سه سال حبس شده بود.
در این مسیر مجبور به امضای چک و سفته شده بود و قولنامه منزلش را در این راه پشتوانه کارش کرده بود؛ حالا دیگر نمیتوانست از عهده پرداخت بدهیها برآید و تعداد زیادی شاکی شبانهروز به در خانهاش میآمدند؛ از سوی دیگر چک و سفتهها نیز به اجرا گذاشته شده بود.
او میگوید: «این اتفاق سه سال از عمرم را در زندان از من گرفت و موجب شد از خانوادهام دور شوم، دیگر هیچ راهی باقی نمانده بود تا من آزاد شوم و از هیچ جایی نیز پولی تهیه نمیشد تا طلب طلبکاران را بپردازم.
وقتی به زندان رفتم دختر کوچکم ۵ سال و دختر بزرگم ۱۹ سال داشت، صاحبخانه وسایلم را به خیابان انداخته بود و دخترانم آواره و همسرم نیز در زندان به سر میبرد، همه راهها به رویم بسته شده بود. ۲۰۰ میلیون بدهیام پس از سه سال حبس به ۷۰۰ میلیون بهروز تبدیل شده بود؛ چگونه میتوانستم این مبلغ را در حالی که در زندان هستم تهیه کنم و حکم آزادیام را بگیرم؟».
زهرا که جز دعا کردن و التماس به درگاه خدا کار دیگری از دستش برنمیآمد، یک شب در رؤیا میبیند که حضرت ابوالفضل(ع) به همراه مادرش امالبنین(س) به خوابش آمدند؛ آن روز وقتی که با عطری دلانگیز از خواب بیدار شده بود پس از دو ساعت اسمش را در بلندگوی زندان خواندند و آنجا بود که به او وعده آزادی دادند و گفتند خادمان حضرت رضا(ع) آمدهاند تا او و چند نفر دیگر را آزاد کنند و بدهیشان را بپردازند. طرح نذر مادر این بار زهرا را به خانوادهاش و کنار دو دخترش رساند؛ مادری که سه سال را نگران دخترانش و سرنوشت آنها با گریه گذرانده بود، امسال در روز مادر، ساعتهای خوشی را کنار فرزندانش میگذراند.
طرحی که منحصر به مشهد نیست
به یکی از مادران زندانی دارای محکومیت مالی در کرج زنگ میزنم تا جویای احوالش باشم، اما پسرش گوشی را برمیدارد و میخواهد که با من صحبت کند؛ این پسر جوان در ارتباط با جرم غیرعمد مادرش میگوید: مادرم در کارهای خیر محل به مسجد کمک میکرد به طوری که از خانوادههای متمکن پول و وسایل جمعآوری و به خانوادههای فقیر اهدا میکرد.
در ادامه این کار خیر، خانمی با استفاده از این نیت مادرم و به بهانه کمک کردن، از او امضا و اثر انگشت میگیرد؛ این امر موجب میشود این خانم مبلغ ۱۳۰ میلیون تومان را بر اساس همان اثر انگشت از مادرم مطالبه کند در حالی که هرگز چنین مبلغی را به مادرم نداده بود. به این بهانه از مادرم شکایت میکند و مادرم که تاکنون درگیر چنین مسائلی نشده بود باور نمیکرد کسی به این ترتیب بخواهد از او چنین مبلغی را بگیرد اما آن خانم با شکایت، مادرم را به زندان میاندازد. این پسر جوان در مورد روزهایی که مادرش کنارشان نبوده، میگوید: ما چهار پسر مجرد در خانه با به زندان افتادن مادرمان شوکه شده بودیم؛ از پدرم نیز کاری برنمیآمد. زندگیمان از هم پاشیده بود و نمیدانستیم چه کنیم. من به هر دری میزدم نمیتوانستم ثابت کنم که این پول به حساب مادرم نیامده است؛ مبلغ زیادی بود حتی با فروش خودروام نیز نمیتوانستم این پول را تهیه کنم.
نتیجه اعتماد مادرم این بود که ما مدتها بیمادری کشیدیم تا اینکه آستان قدس رضوی وارد ماجرا شد و از این طریق بخش زیادی از این مبلغ به شاکی پرداخت شد و بقیهاش را خودم قسطی پرداخت کردم تا بالاخره مادرم آزاد شود. حالا او در کنار ماست، در خانوادهای که زندگی بدون مادر معنایی ندارد.
همسری که سامان را از زندگی ما گرفت
برای تکمیل گزارش سری به یک مادر زندانی در کرمانشاه میزنم. با او نیز صحبت میکنم تا ببینم پس از مدتها حبس، حالا در کنار فرزندانش چه حسی دارد.
این مادر رنجدیده میگوید: همسر سابقم با استفاده از دسته چک من، مبالغ زیادی چک کشیده بود و من پس از جدایی از او متوجه شدم چکهایم یکی یکی دارد برگشت میخورد؛ حدود پنج سال است که از او شکایت کردم تا ثابت کنم امضای مرا جعل کرده است اما به خاطر دو تا از چکها چند ماه به زندان افتادم.
مدتی که در زندان بودم دختر و پسرم مجبور بودند به تنهایی زندگی کنند؛ آنها برای رفع مایحتاج روزانه چون هیچ درآمدی نداشتند مجبور شدند وسایل خانه را کمکم بفروشند. مبلغ چکها نیز مدام بهروز میشد و پرداخت آن برای من ناممکن. من یک زن تنها بودم با دو بچه و از راه کارگری زندگیام را میگذراندم و برایم راضی کردن طلبکارها کار آسانی نبود. روزهایی را که من در زندان میگذراندم نمیدانستم در خانه و به فرزندانم چه میگذرد.
یک روز پسرم به همراه دخترم به ستاد دیه میروند و از آنها کمک میخواهند تا من را آزاد کنند، اینجاست که مهربانی امام رضا(ع) به میان آمد و با این اتفاق مبارک، بخشی از طلب من از طریق آستان مقدس رضوی پرداخت شد و من دوباره توانستم پیش فرزندانم برگردم.
چه خانوادههایی که به دلیل نبود مادر و زن در خانه آسیب دیدند، چه فرزندانی که بدون مدیریت مادر به راههای نادرست قدم گذاشتند. اجرای طرح نذر مادر با محوریت مرکز امور بانوان و خانواده بنیاد کرامت رضوی این امکان را داد تا بسیاری از خانوادههای ایرانی دوباره زندگی را در کنار مادرانشان تجربه کنند، مادرانی که اگر چه در زندان بودند اما دلشان از دور در کنار خانوادهشان میتپید.
خبرنگار: فاطمه حسنزاده