غلامرضا بنی اسدی، جوان به وصفِ امام رضایی بودن، مولفه هایی دارد که زندگی را از بودن منجمد به ساحت شدن مستمر می رساند.
بایستگی های جوانِ امام رضایی
همان شرحی که شهید والامقام، آیت الله بهشتی در برابر واژه انسان می گذارد؛ انسان، یک شدن مستمر است نه بودن منجمد. جوان امام رضایی نمی تواند هم جز این باشد. "شدن" و بهتر شدن است که ذیلِ حدیث ابوالرضا، امام کاظم(ع) معنا می یابد که می فرمایند:" مَنِ استَوى يَوماهُ فهُو مَغبونٌ ، و مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ شَرَّهُما فهُو مَلعونٌ ، و مَن لم يَعرِفِ الزِّيادَةَ في نفسِهِ فهُو في نُقصانٍ ، و مَن كانَ إلى النُّقصانِ فالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحياةِ؛ هر كه دو روزش برابر باشد ، مغبون است و هر كه امروزش بدتر از ديروزش باشد ملعون (از رحمت حق به دور) است و هر كه پيشرفتى در وجود خود نبيند در كمبود به سر برد و هر كه در مسير كاستى باشد ، مرگ براى او بهتر از زندگى است ." در این معناست که جوان، جهان را به فرداهای روشن نوید می دهد. فرداهایی که بنیانش را امروز باید بگذارد. به هر حدیثی که خویش را روشن کند، خشتی در این هندسه و بنایش گذاشته است. هر سطری را که بخواند، قدمی به پیش برداشته است. جوان امام رضایی نمی تواند جز بر مدار آموختن، وقت بگذراند. می داند که تکلیف او آموختن و به رفتار درآوردن است. می داند که اگر لحظه ای را به غفلت برگزار کند نه تنها خود از قطار تعالی جا خواهد ماند که به سهم خویش در عقب افتادن جامعه هم سهم خواهد داشت. جوان باید بکوشد خود را قوی کند. در مسیر قوی شدن هم به "قو علی خدمتک جوارحی" توجه داشته باشد. با بازوی توانا، دست ناتوانان را بگیرد، با اندیشه قوت یافته به علم، کاستی های جامعه را چاره کند. با علم توانگر شده، مردمان را نجات دهد. برای همین است که امام رضا علیه السلام در هر دو سو، تاکید بر قوی شدن دارند. جسم سالم را مرکب روح و جان فربه شده باید دانست که امام چنین بدان توجه می دهدن؛ :" اَلمُؤمِنُ القَوِیُّ خَیرٌ و أحَبٌّ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعیفِ؛ مؤمنی که قوی و نیرومند باشد، در نظر من از مؤمنی که ضعیف باشد، بهترو دوست داشتنی تر است." جوانِ مومن باید برای دوست داشتنی تر شدن در نزد امام خود بکوشد و برای بهتر شدن در منظر حضرت ایشان خود را تواناتر کند. مالک اگر در سپاه امام علی(ع) می درخشد فقط به خاطر، ارادتش به مولا نیست بلکه از این روست که آن ایمان و ارادت را به توان فرماندهی و قدرت جنگ آوری، غنی سازی کرده است. در همین ساحت می توان توانگری را در صفحه ای دیگر خواند که در قالب دانش، معنا می یابد. امام رضا (ع) در این باره نیکو و برانگیزاننده، توجه می دهند که؛"لَوْ وَجَدْتُ شَابّاً مِنْ شُبَّانِ الشِّیعَةِ لَا یَتَفَقَّهُ لَضَرَبْتُهُ عِشْرُونَ سَوْطا؛ اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیری دانش دین نباشد (برای تنبیه او) بیست تازیانه بر او خواهم زد." این تازیانه پدرانه و تنبه آفرین است که بیداری می بخشد و کاهلی را می سوزاند قبل از آن که کاهلی بتوان آتش در خرمن فرصت ها بیندازد. این 20 تازیانه را باید چوب معلم دانست که چون به جا بلند شود جوان را در جایگاه بایسته و کمال یافته خواهد نشاند. با تقویت در عرصه جسم و ساحت جان است که برای یکی از چهار پرسش راهبردی قیامت هم جوابی سرفرازانه می شود یافت. هنگام که – به قول رسول اعظم(ص) – بپرسند "جوانی را در چه راهی به فرسودگی(پیری) رساندی؟ جواب روشن، قانع کننده و بهشت آفرین خواهد بود وقتی جسم و جان قوی شده را در خدمت به خلق برای خدا، به کار گرفته باشد. باری، جوانِ امام رضایی، توانمند، دانش افزا و سازنده است. چنین بودن را تکلیف خود بدانیم حتی اگر بر جوانی ما ، پیری، رنگ زمستانی زده باشد.