برای آخرین ساعات، برای آخرین لحظات و برای آخرین زیارت؛ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)...
حال و هوای زائران حرم مطهر رضوی در آخرین ساعات سال 1401 / از آخرین وداع به اولین سلام
در انتظار سلام دوباره، زیارت دوباره و اولین عرض ارادت از پشت پلک های خیس عاشقی، رو به روی گنبد طلای بارگاهش؛ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع). الهی از این وداع تا آن سلام، به قدر چشم بر هم آمدنی فاصله نیفتد، الهی قصه عاشقی ما و رضای رضایتمندت مادام و مستدام باشد در شروعی که حلقه دل را به مهربانی او زنجیر کرده ایم...
حالا صدای تیک و تاک عبور پر سرعت لحظه ها را همه می شنویم، ساعات اندکی تا تحویل سال مانده و تا چشم کار می کند، زائر است که در حرم حضور دارد. این موج بی قرار سرکش فقط با گوشه چشم ثامن الحجج(ع) به آرامش و التیام رسیده است. ترک و کرد و لر، بلوچ و ترکمن و فارس، چه رنگین کمان زیبایی است که گرد گنبد طلایی رنگ آقا در شعاع پیدا و ناپیدا جمع شده اند.
خستگی راه معنایی ندارد، چه راه سفر باشد چه پای پیاده از همسایگی آقا. همین حضور پرشعور و شور است که حرارت مهربانی حضرت را در دل ها به ادج رسانده است.
برکات این حضور
مادر روی ویلچر نشسته و جوان رعنایش مرکب مادر را به آرامی پیش می راند، هم از بیم تکان خوردن آب در دل عزیزترینش، هم اجبار ازدحام حضور زائران پیاده ای که قدم از قدم چشم در چشم حرم دوخته اند.
مهیار به اتفاق مادر از تهران آمده است. دو روز زودتر آمده اند تا پیرزن، یک دل سیر زیارت کند. دکتر تجویز کرده که ازدحام برای احوال مادر خوب نیست.
چند قدمی که هم قدمشان شده ام، از حال خوبشان خوب می گویند؛ اینکه ۶ سال است هر سال توفیق زیارت در لحظه تحویل سال قسمت شان است، اینکه چفت و جور کردن اسباب سفر گاه به سختی و مرارت مهیا شده اما رشته این الفت به مو رسیده و پاره نشده است و اینکه از دعای تحویل سال و حضور در مشهد برکات زیادی به چشم دیده اند.
رفقای خوب آقا
خانم شادمان هم به اتفاق همسر و دخترهای دوقلویش آمده اند، سیما و ساناز سه بهار را به چشم دیده اند، شیرین زبان و دوست داشتنی هستند و شیرین زبانی هایشان، همه را مجذوبشان کرده است.
آنها از خیابان سناباد با پای پیاده راه افتاده اند و در راه برای اینکه بهانه های ساناز و سیما را هم خنثی کنند، چندباری برایشان خوراکی خریده اند.
خانم شادمان می گوید: بیشتر این توفیق های حضور در لحظه سال تحویل برای زائران و رفقای با معرفت امام رضا(ع) است. اما من و همسرم هم به خودمان قول داده ایم از امسال رفقای خوب آقا باشیم.
قفل این خیابان
قفل ترافیک خیابان امام رضا(ع) این بار با همه ایام قبلی تفاوت دارد، این قفل، دل ها را میخکوب امام رضا(ع) کرده است. چه تشبیه شاعرانه ای دارد، صفورا اشرفیان، دختر جوان گنابادی. سال جدید که از راه برسد، او می رود به سن و سال ۱۸ سالگی و آماده کنکور سال آینده می شود.
او آرزویش را با ما در میان می گذارد و اینگونه می گوید: هم قبولی کنکور انشاالله و هم آرامش کشور و روسیاهی همه فتنه های داخلی و خارجی...
عرض ارادت خانوادگی
تا برسیم به لحظه تحویل سال، شلوغی خیابان امام رضا(ع) می رسد به نزدیکی پایانه مسافربری مشهد، یعنی حدود ۳.۵ کیلومتر پشت خط عرض ارادت به آقا.
محمد نبی زاده فروشنده لوازم یدکی خودرو در خیابان امام رضا(ع) است، بعد از میدان ۱۵ خرداد به سمت پایانه. سال های قبل همسرش می آمد و ساعاتی با هم در مغازه بودند و لحظه تحویل سال، سلام و ارادت خود را به عرض آقا می رساندند و می رفتند، امسال هنوز "مریم خانم" نیامده، البته دیر هم نشده و به قول محمدآقا، کم کم از راه می رسد.
سال بعد با همسرم می آیم
داخل ماشین، مشغول خواندن کتاب دعا است. صبح خورشید نزده از سمنان راه افتاده و جاده را تا مشهد کوبیده و آمده. میثم بعد از ۱۵ سال، امسال آمده تا لحظه تحویل سال از امام رضا(ع) همسر آینده اش را مطالبه کند.
دور میدان ۱۵ خرداد تیم ما را به نوشیدنی مهمان می کند و می گوید، شما مشهدی ها گنج همسایگی آقا را دارید، قدر بدانید، من سال ها در فراموشی و غفلت بودم و امسال آمدم تا دلم را به پنجره فولادش گره بزنم و بروم. سال بعد هم اگر آقا عنایت کرد، با همسرم می آیم...
گزارش : محبوبه ابراهیمی