ساعتی از مراسم افطار گذشته و دختران دانش آموز شرکت کننده در مراسم اعتکاف دهه هشتادیهای حرم مطهر رضوی در مسجد گوهرشاد مشغول گپ و گفت و خوش و بش های دوستانه هستند. در روی سکوی مراسم روی تابلویی نوشته شده «مراسم اعتکاف بی نهایت عاشقی»...
تمرین بندگی در «بی نهایت عاشقی»
دسته گلهای بزرگ رز خود نمایی میکند. چهارصد دانش آموز دختر مقطع هفتم تا دوازدهم مدارس مشهد گروهی یا تک به تک در بین ستونهای قطور شبستان مسجد به عبادت و خودسازی مشغول هستند. عده ای مشغول بازی هستند و عده ای گعده گفتگو دارند و بعضی ها که زور تمرکز ذهنشان بر سر و صدا می چربد مشغول خواندن کتاب اند.
اعتکاف در تنهایی
هوای خنک پیچیده در شبستان مسجد، باعث شده تا مریم خود را در پتویی بپیچد و نشسته مشغول خواندن کتاب باشد. او در شروع حرفهایش می گوید: می توانستم با دوستانم به مسجد محله مان هم بروم اما دوست داشتم در این اعتکاف تنها باشم. در تنهایی سکوت و شناخت بیشتری وجود دارد و فکر می کنم بیشتر نتیجه بگیرم.
مریم که برای فکر کردن چشم از کتابش بر نمی دارد، در همان حال خیره ادامه می دهد: سال گذشته قرار بود اعتکاف نیمه رجب را شرکت کنم که قسمت نشد امسال خیلی اتفاقی یکی از دوستانم لینک ثبت نام را در گروه درسی کلاسمان گذاشت و در بی نهایت عاشقی ثبت نام کردم.
انگار که جرقه ای ذهنش را به وجد آورده، سریع سرش را بالا می گیرد و می گوید: به اعتکاف آمدم و می خواهم یک خود جدید با خودم از اینجا ببرم که خدا در آن باشد و فکر می کنم بخشی از وجودم را اینجا جا می گذارم. به نظرم هر کسی در هر شرایطی نیاز دارد یکبار در عمرش به اعتکاف بیاید.
حال و هوای داخل مسجد پر از شادی و نشاط دختران نوجوان است و این گواه آن است که حتما آدم باید در اعتکاف بی نهایت عاشقی خدا را یکبار تجربه کند.
چشم که داخل مسجد می چرخانی می بینی ٢٠ مربی مشغول رتق و فتق امور گروه ها هستند، گروه هایی ٢١نفره که هر گروه با نامی از خدا مزین شده است؛ مستغفرین، شاکرین، موکلین...
زهرا خادم حقیقی از گروه مطیعین و کلاس نهم از مدرسه حضرت زینب(س) است و دوست دارد بیشتر از بقیه دوستانش صحبت کند.
اشتیاق برای پیامک اعتکاف
او از نماز جماعت صبح و دو سخنرانی و افطاری یاد می کند و با اشتیاق از لحظه ای که پیامک اعتکاف برایش رفته است و از ذوق گوشی را پرت کرده است می گوید.
زهرا که جزئیات برنامه ها را بهتر از بقیه دوستانش به یاد دارد ادامه می دهد:صبح استادی برای سخنرانی آمد و خیلی شیرین و جذاب برای ما از ظلم های اسرائیل صحبت کرد جوری که با همه خنده و تفریحی که داشتیم از ظلم های اسرائیل آگاه شدیم. خوبی اینجا این است که همه هم سن و سالیم و من چند دوست در اینجا پیدا کرده ام.
دختر نوجوان دیگری که حالا دوست زهرا شده حرف او را دست می گیرد و می گوید: من قبل از اینکه به اعتکاف در حرم بیایم احساس می کردم به خاطر خجالتی بودنم، خیلی اینجا دوست پیدا نکنم، اما حالا دوستان خوبی پیدا کردم و احساس می کنم با اعضای خانواده ام هستم. با هم زیارت می رویم، بازی می کنیم و قرآن می خوانیم و هم سن و سال بودنمان باعث شده خیلی خوب با هم ارتباط بگیریم. از اینجا خاطرات خیلی خوبش در کنار اعتکافی که داشتیم می ماند، حس خوبی که هر وقت یادمان می آید و حتی همین الان هم لبخند به لب ما می آورد و فکر می کنم این حس خوب نتیجه نزدیکی دل های ما به خداست.
در گوشه کنار هر کسی سرگرم کار خودش است. در کنار گروه هایی که مشغول بازی هستند بعضی ها کتابی در دست دارند و در خلوت خود مطالعه می کنند.
فرصت خوب با خدا بودن
زهرا سادات عارفی، دانش آموز سال اول مکتب نرجس کتاب "آرزوهای دست ساز" را در دست دارد و عمیق در حال مطالعه است. او از حال و هوای خوب مراسم اعتکاف جور دیگری می گوید: اینجا فرصت گفتگو با خدا فراهم شده. در همین حال و هوا از امام رضا(ع) می خواهم که در مسیر زندگی به من کمک کند.
او از برنامه های صبح تاکنون اینگونه می گوید: دو سخنرانی، جزء خوانی قرآن، ساخت کاردستی از کارهای امروز ما بود و من واقعا متوجه نشدم چطور روز را به شب رساندم. اما این را باید بگویم که در همین امروز من به جواب بعضی از سوالاتم در بین این سخنرانی و برنامه ها رسیدم.
با رسیدن ظرف های پذیرایی بستنی خوشحالی بیشتری در فضا جاری می شود.
ریحانه بزمی که در حال نوشیدن لیوانی شیر و گپ و گفت با دوستش است حرف دلی قشنگی می زند و می گوید: اینجا خانه دل است و اعتکاف آن بسیار لذت بخش است.
او ادامه می دهد: کلاس دهم فرزانگان ۵ هستم و به اندازه ای همه چیز با سرعت گذشته است که حتی سختی روزه را هم حس نکردم چون هم عبادت می کنیم و هم برنامه های خوب در کنار هم سن و سالان خود داریم.
ریحانه که بعد از خوردن بستنی انگار جانی تازه گرفته باشد عنوان می کند: در مراسم بی نهایت عاشقی سه روز پیش خدا هستیم و همین حضور روی زندگی ما اثر دارد.
او درباره نحوه حضورش در این مراسم می گوید: از طریق دوره بینهایت شو، به من پیامک رسید و من با همه ناامیدی ثبت نام کردم و توقع اینکه به این مراسم بتوانم بیایم را نداشتم. از امام رضا(ع) می خواهم کمک کند به خودش و خدا نزدیکتر شوم و به مردم با اخلاق بهتر و توان بیشتر کمک کنم.
حال خوش دختران معتکف در لحظه لحظه بی نهایت عاشقی دیدنی است و دیدن لحظه هایی مثل حضور خانواده ها در جلوی درب مسجد که طاقت دوری فرزندانشان را ندارند جذاب به نظر می رسد.
دختران شاید از خانواده هایشان دور باشند اما در زیر سایه حضرت رضا(ع) ناب ترین لحظاتی را تجربه می کنند که تا پایان عمرشان به یادگار می ماند و شاید برای برخی آغاز راهی جدید در زندگی باشد.