هجرت اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرو، مقدمهای برای واقعه جانگداز شهادت مظلومانه آن امام همام بود. مأمون عباسی که پس از غلبه بر برادرش امین و کشتن وی، به دنبال راهکاری برای تسلط و نفوذ بیشتر در سرزمینهای اسلامی میگشت، ظاهراً با پیشنهاد فضل بن سهل، وزیر و مربّی خود، تصمیم گرفت امام رضا(ع) را از مدینه به مرو فراخواند و ولایتعهدی خود را به ایشان واگذارد؛ پیشنهادی که در واقع برخاسته از یک طرح پیچیده برای مهار قیامهای علویان و یافتن پشتوانههای مردمی در جامعه اسلامی بود.
اهواز؛ نخستین توقفگاه امام رضا(ع) در ایران
امام رضا(ع) با آگاهی کامل نسبت به نقشه مأمون، از پذیرفتن ولایتعهدی سر باز زد، اما با فشار و تهدید گماشتگان خلیفه عباسی، سرانجام مجبور شد که همراه آنها به سوی مرو حرکت کند. به این ترتیب، قافلهای که بنا بود آنحضرت را از مدینه به مرو ببرد، روز 25 ذیالقعده سال 200ق (روزی مانند امروز)، از دروازه مدینه خارج شد و قدم در جادهای که به خراسان منتهی میشد، گذاشت. منابع تاریخی، مانند «تاریخ طبری»، «الکامل فی التاریخ» و نیز منابع مشهور روایی، مانند «عیون اخبارالرضا(ع)» مسئولیت هدایت قافله را با رجاء بن ابیضحاک و یاسر خادم میدانند و معتقدند که عیسی جَلّودی نیز، به دستور مأمون و همراه با گماشتگان خلیفه، به مدینه آمدهبود. آوردن عیسی، خود نشانی از رویکرد توام با تهدید مأمون در ماجرای ولایتعهدی دارد؛ عیسی جلّودی، همان دژخیمی بود که در عهد هارون عباسی، به خانههای علویان مدینه تاخت و آنها را ویران کرد، اموالشان را غارت نمود و حتی از خیر زیور و زینت زنان و کودکان نیز، نگذشت. امام رضا(ع) پیش از حرکت، با وداع تلخ در کنار مرقد مطهر رسولخدا(ص) و امر به اهلبیت خود برای گریستن بر سفر بیبازگشت ایشان، مخالفت جدی با پیشنهاد مأمون را علنی کردهبود؛ آنگونه که بر هیچ مورخ و پژوهشگر منصفی، این مسئله پوشیده نیست.
مسیری که کاروان امام(ع) پیمود
اینکه کاروان امام رضا(ع) چه مسیری را برای رسیدن به مرو برگزید، موضوعی است که باید با بررسی کتابهای جغرافیای قدیم و نیز، شواهد تاریخی مربوط به این سفر، دربارهاش نظر بدهیم. طبق گزارش «ابنواضح یعقوبی»، ظاهراً مأمون به رجاء بن ابیضحاک فرمان دادهبود که امام(ع) را از طریق بصره، به سوی مرو بیاورد. یعقوبی مینویسد: «علی بن موسی بن جعفر(ع) را مأمون از مدینه به خراسان آورد و فرستادهاش نزد آن حضرت، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را [طبق دستور مأمون] از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.» نکته مهم این است که در قدیم، از بصره تا مرو، دو راه کاملاً متفاوت وجود داشت؛ راه نخست از بصره به اهواز میرسید، از آنجا به فارس میرفت و پس از طی کویر میان فارس و خراسان، به مرو منتهی میشد و راه دوم، از بصره به کوفه، از آنجا به بغداد و از بغداد به ری و قم میرفت و سپس، در امتداد شرق، به خراسان و مرو میرسید. با وجود برخی گزارشها درباره حضور امام رضا(ع) در بغداد و حتی قم، گزارههایی وجود دارد که نشان میدهد مسیر حرکت امام(ع) از سمت خوزستان، فارس و کویر مرکزی ایران بودهاست. نخست اینکه نزدیکترین راه بصره به داخل فلات ایران، مسیر بصره به اهواز یا به قول کتابهای قدیمی «سوقالاحواز» بود. دوم اینکه طبق گزارش کلینی (در اصول کافی)، محمد بن محسن علمالهدی (در معادن الحکمه) و مسعودی (در اثبات الوصیه)، مأمون به رجاء و شاید شخص امام(ع) نوشته بود که «راه کوهستان و قم را پیش نگیرد، بلکه از راه بصره و اهواز و فارس بیاید تا آنکه به مرو برسد.» روایتهای شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع)» نشان میدهد که مأمون از اینکه کاروان امام(ع) از مناطق شیعهنشینی مانند کوفه و قم بگذرد، بیمناک بود. نباید از یاد ببریم که در این زمان، بخش عمدهای از فارس را ایرانیان زرتشتی تشکیل میدادند و دین اسلام، 200 سال بعد، در قرن چهارم هجری، سراسر فارس را فرار گرفت و جنبه عمومی یافت. نکته دیگر اینکه آثار عبور امام رضا(ع) از مناطق مرکزی ایران، مانند آنچه در ابرکوه (ابرقو) وجود دارد و مورد تأیید اسناد معتبر تاریخی است، نشان میدهد که امام رضا(ع) از طریق خوزستان و اهواز وارد ایران شد و پس از عبور از فارس و کویر مرکزی ایران، به خراسان و مرو رسید.
حضور امام رضا(ع) در اهواز
با این مقدمه نسبتاً طولانی و در عین حال مختصر، میتوان دریافت که نخستین شهر بزرگ در سرزمین فعلی ایران که میزبان قدوم پربرکت امام رضا(ع) شد، اهواز بود. طبق گزارش «جیهانی» در «اشکال العالم»، این مسافت چیزی حدود 36 فرسخ (216 کیلومتر) بود و امام(ع) باید برای رسیدن به اهواز، از «اُبُلّه»، «بیان»، «حصن مُهدی»، «سوق الاربعاء»، «مُحَوَّل» و «دولاب» میگذشت. (این فاصله با جادههای امروزی حدود 162 کیلومتر است) از آنچه در اهواز، نخستین اقامتگاه امام رضا(ع) در ایران، بر آنحضرت گذشت تنها سه مورد در تاریخ و متون روایی انعکاس یافته است که در ادامه، خواهیم آورد:
نخست: طرح کُشتن رجاء بن ابیضحاک – ظاهراً در اهواز، تعدادی از شیعیان امام(ع)، طرح کشتن قافلهسالار کاروان، یعنی رجاء بن ابیضحاک را ریختهبودند تا بعد، امام(ع) را به جای دیگری منتقل کنند یا به مدینه بازگردانند. اما ثامنالحجج(ع) با این اقدام مخالفت کرد و فرمود: «تُریدُ تَقتُلَ نَفْساً مؤمِنَة بِنَفسٍ کافرةٍ؟»؛ آیا میخواهی انسان مؤمنی را به جای یک کافر به قتل برسانی؟ روایت این ماجرا را، شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع)» آوردهاست و برخی، این گزارش را دلیل بر موجّه بودن شخصیت رجاء میدانند؛ والله العالم.
دوم: بیماری امام رضا(ع) – قطبالدین راوندی در کتاب «الخرائج و الجرائح» که درباره معجزات معصومین(ع) و در قرن ششم به رشته تحریر درآوردهاست، به بیماری امام(ع) در اهواز اشاره میکند و میافزاید که چون طبیب بر بالین آنحضرت حاضر شد، امام(ع) در مقابل درمان آن طبیب که ظاهراً کامل نبودهاست، درمان و داروی دیگری را پیشنهاد میکند که باعث شگفتی طبیب میشود. دلیل بیماری امام رضا(ع) در اهواز، چنانکه جلیل عرفانمنش در «جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع)» مینویسد، هوای بسیار گرم و شرجی اهواز بودهاست. عرفانمنش این هوا را «قتّال غُرَبا» مینامد.
سوم: نفی واقفه و پیشگویی آینده – شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع)» به ماجرای صحبت جعفر بن محمد نوفلی با امام هشتم(ع) هنگام خروج آنحضرت از اهواز و نزدیک «پُل اربق» اشاره میکند. در آن زمان، عدهای موسوم به واقفه، معتقد بودند که امام موسی کاظم(ع)، همان مهدی موعود است و در پس پرده غیبت. جعفر نوفلی نقل میکند که امام(ع) در پاسخ به سؤال وی درباره واقفه فرمود: «دروغ گفتند. خدا ایشان را لعنت کند. اگر پدرم زنده بود، میراثش قسمت نمیشد ... لکن به خدا قسم پدرم موسی کاظم، مرگ را چشید چنانکه علی بن ابیطالب چشید.» نوفلی در سؤال دیگری، از امام(ع) تمنّا میکند که تکلیف وی را در امور دینی و حرکت در مسیر حق مشخص کند. امام رضا(ع) میفرماید: «بعد از من بر تو باد پیروی از فرزندم محمد و اما من از دنیا خواهم رفت و قبری در طوس و دو قبر در بغداد مزار (محل زیارت) خواهد شد. [جعفر نوفلی میگوید:] عرض کردم فدای وجودت، یکی از دو قبر بغداد را میدانم [که مرقد پدر بزرگوار شماست،] قبر دوم از کیست؟ فرمود: به زودی بر تو معلوم خواهد شد.»
گزارش: جواد نوائیان رودسری