پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی بنام آستان نیوز شامل اخبار آستان قدس رضوی،تصاویر آستان قدس رضوی و رویدادهای موقوفات امام رضا

خاطرات موذن قدیمی حرم رضوی که این روزها ۸۸ سالگی‌اش را سپری می‌کند
۱۴۰۲-۰۵-۲۶

یک عمر اذان‌گویی در حرم

پیرمرد با قدم‌های آهسته و شمرده از راه می‌رسد. کهنسالی چون ردایی بلند سرتا پایش را پوشانده‌است، پوستش را جمع کرده، لرزه به انگشت‌هایش انداخته و خموده‌اش کرده است. تنها چیزی که از پس آن برنیامده صدایش است. صدای مرد کهنسال عین جوانی‌اش قوت دارد. شاید هم مثل نوجوانی‌اش، همان زمان که برای نخستین بار صدای اذانش،گوش‌ها را تیز و پایش را به مسجد گوهرشاد باز کرد و ۳۵ سال آنجا پاگیرش کرد. ۳۵ سال اذان‌گویی در مسجد گوهر شاد افتخاری است که نصیب هر کس نمی‌شود.

برای دیدار با احمد مهر مشهدی معروف به افخمی راهی کوچه باغ‌عنبر می‌شویم؛ محله‌ای قدیمی که اصالتش عجیب با اصالت موذن قدیمی حرم مطهر هم‌خوان است. مردی که تاریخ زنده ۱۰۰ سال اخیر مشهد است. کسی که از مجالس سنتی قرآن مرحوم عابدزاده و مسجد کرامت گرفته، تا مبارزات انقلابی چهره‌هایی، چون شهیدان آستانه‎پرست و نواب‌صفوی و همچنین رهبر معظم انقلاب را به یاد دارد.
مهر مشهدی سال ۱۳۱۴ در محله عیدگاه متولد می‌شود. پدرش صدای خوشی داشت و همیشه اشعاری را زیر لب زمزمه می‌کرد. اما پیش از آنکه صدایش توجه کسی را به خود جلب کند، مادرش او رابه مکتبی می‌فرستد تا قرآن بیاموزد. در آنجا یک ملاباجی به نام «عمه‌خانم»  بود که در آن مکتب قرآن درس می‌داد.  مهر مشهدی تاهفت‌سالگی در آنجا قرآن‌خواندن را یاد می‌گیرد و بعد از آن به مدرسه می‌رود. در مدرسه معلم قرآنش استعداد او را کشف می‌کند که سبب می‌شود در مسیری بیفتد که در نهایت پس از سال‌ها فعالیت قرآنی لقب شیخ‌القراء شهر را به او بدهند.
حاج آقا مهر مشهدی آهی میکشد که از قعر زمان برمی‌آید. طوری از گذشته‌ها حرف می‌زند که گویی همه سکانس‌های زندگی اش، مقابل او بازسازی شده‌اند؛ از خردسالی تا اکنون که هنوز هم زمان زیادی را وقت خواندن قرآن و مناجات می‌کند.  از آن زمان یادش می‌آید که صبح به صبح لباس تن می کرد و قرآنش را برمی‌داشت و به جلسات قرآن می‌رفت و چشم به دهان قاریان می‌دوخت و گوش به صدایشان می‌گرفت تا بیاموزد قرآنی را که بدجور در دلش خانه کرده بود. 
 «اولین جلسه قرآنی که شرکت کردم، جلسه تجویدی بود. هرموقع به مجالس قرآنی می‌رفتم، دقیق گوش می‌کردم که هرکسی چطور قرائت می‌کند. از میان ۱۰۰ شعبه انجمن پیروان قرآن که استاد مرحوم علی‌اصغر عابدزاده، معلم قرآن و مبارز انقلابی مشهد، تأسیس کرده بود، در شعبه دهم حاضر شدم و از محضر استاد حسین آستانه‎پرست، شهید مبارزات انقلابی، استفاده کردم. از دوره‌های قرآن استاد مرحوم سیدحسین حافظیان نیز خاصه در دارالحفاظ حرم منور رضوی بهره‌ها بردم. استادانی همچون محمدحسین عبدخدایی، از مبارزان علیه رژیم پهلوی، و نیز مختاری، نازدار، اوحدی، حسن‌زاده و مروت ازجمله هم‌دوره‌های قرآنی من بودند.

ماجرای موذن شدن در حرم اما ماجرای موذن شدن مهر مشهدی  قصه ای است که باید از زبان خودش شنید. آن‌گونه که تعریف می‌کند صدایش را از پدرش به ارث برده است؛ پدری که حدود ۱۵ سال  در بستر بیماری افتاده بود با این حال گاه دعایی، نجوایی و اذانی می‌گفت و صدای خوشش بر جان آن‌ها که می‌شنیدند می‌نشست. او اذان‌گویی را از پدر آموخته بود. و آن زمانی بود که هرکس صدایی داشت و می‌توانست اذان بگوید، می‌رفت بالای پشت بام و اذان می‌گفت. نوجوان ۱۳ ساله به توصیه پدرش شب‌ها و سحرهای بسیاری می‌رود پشت بام و اذان می‌گوید. این رسم اذان گفتن در حرم، موقع نماز هم بوده یعنی برخی پیش از نماز از جایشان بلند می‌شدند و اذان می‌گفتند. اتفاقی که نقطه عطف زندگی مهر مشهدی می‌شود و او را به موذن ۱۳ ساله حرم تبدیل می‌کند. 
لبخندی روی صورتش نقش می‌بندد. چشم‌هایش به نقطه‌ای خیره می‌ماند. دوست دارد خاطره آن روز را بی کم و کاست تعریف کند: « یک روز از جایم بلند شدم و اذان گفتم. حس کردم چند نفر اطرافم جمع شدند. یکی از آن‌ها که فرد ناشناسی بود که نزدیک آمد و از من خواست تا فردایش هم همین موقع اذان بگویم. فردای آن روز هم همین کار را کردم. بعدها فهمیدم قصدش از این کار چه بوده است! یکی از آن‌ها حاج‌آقا چراغچی، مسئول انتظامات، برق و روشنایی مسجد، و آن دیگری هم مسئول موقوفات مسجدگوهرشاد است که برای شنیدن صوتم آمده‌اند. کارم که تمام شد، مرحوم چراغچی پیش آمد و از من پرسید چندسال دارم و آیا می‌توانم پدرم را برای گرفتن امضا نزد او ببرم؟ جواب دادم سیزده‌ساله هستم . گفتند تو از امروز مؤذن مسجد گوهرشاد شدی. با شنیدن این حرف، روی پاهایم بند نبودم. قبل از من مرحوم آقاتی اذان‌گوی مسجد بود و من صدای ایشان را بسیار دوست داشتم. سبک خواندن من هم بسیار به او نزدیک است. بعد‌ها که بزرگ‌تر شده بودم، خیلی‌ها وقتی اذان می‌گفتم، من را با او اشتباه می‌گرفتند.
همین می‌شود که مهر مشهدی از سال ۱۳۲۸ تا اواسط دهه ۶۰، مؤذن رسمی مسجد گوهرشاد بوده و از این نظر، نامش هم‌دوره چهره‌هایی، چون مرحوم محمد آقاتی در تاریخ ثبت شده است. او ۲ سال هم در کسوت استاد جلسات قرآن مسجد گوهرشاد خدمت می‌کند.

ابتهال‌خوانی را با گوش کردن به رادیو آموختم 
یکی از افتخارات استاد افخمی در دوران زندگانی خود، ترویج ابتهال‌خوانی است. ابتهال‌خوانی یکی از پیچیده‌ترین انواع به‌کارگیری اصوات برای بیان مفاهیم دینی محسوب می‌شود. او در این‌باره می‌گوید: بعد از آنکه برای اولین بار برق به مشهد آمد،‌ امکان گوش‌دادن به رادیو هم برای ما فراهم شد. صدای مرحوم عبدالباسط را با گرامافون گوش می‌کردم. من الحان عربی را از رادیو‌های بغداد و قاهره گوش می‌کردم. ابتهال به‌اصطلاح تواشیح است. برای این کار من گروهی نداشتم و تکی اجرا می‌کردم. آهنگ‌های عربی و شعر‌هایی را که خوانندگان مذهبی سوری مثل قبانی و مانند او اجرا می‌کردند، یادداشت می‌کردم، بعد آهنگ‌گذاری و اجرا می‌کردم.
 

خاطره‌ای تلخ و شیرین از اذان گویی در حرم

حاج‌آقا مهر مشهدی می‌خندد. از ته دل می‌خندد و در عین حال از یادآوری این خاطره شرمگین هم هست.  او می‌گوید که عادت داشت هرشب ساعت را برای موقع اذان صبح کوک کند تا خواب نماند. با این حال همیشه از ترس بیدارنشدن، چندبار قبل از زنگ ساعت بیدار می‌شد. یک‌شب چند بار از خواب بلند می‌شود، ساعت را نگاه می‌کند. آخرین با به نظرش می رسد که موقع اذان است و چند دقیقه‌ای از آن گذشته است. اول تصمیم می‌گیرد بیخیال اذان شود اما بعد با خودش می‌گوید ۱۰ دقیقه با تاخیر خواندن اذان بهتر از نخواندن آن است.همین می شود که به سرعت دوچرخه را برمی‌دارد و راهی حرم می‌شود. خدا می‌داند هنگام رکاب زدن چه حالی داشته است! به محض رسیدن، سیستم صوت را روشن کرده و شروع می‌کند به اذان‌گفتن. همین‌طور نفس‌نفس می‌زند و اذان می گوید. اذان که تمام می‌شود، در را می‌بندد و با خیالی که حالا راحت شده است بیرون می‌آید ولی به محض اینکه در شبستان را باز می کند، تعدادی از خدام با حالت برافروخته‌ای جلویش ظاهر می‌شوند و هر کدام چیزی به او می‌گویند. مهر مشهدی پس از شنیدن همه این کنایه‌ها با همان لحن نوجوانی‌اش می‌گوید: «آدم است دیگر، خواب می‌ماند» یکی از آن‌ها می‌گوید: «حالت خوب است، دو ساعت به اذان مانده است» این حرف مثل آب سرد روی سر موذن نوجوان می‌ریزد. همه آرزوهایش را برباد دیده می‌بیند. از همان موقع تا صبح که باید به دفتر حاج آقا طاهری، متولی موقوفه‌های گوهرشاد، برای جواب پس دادن برود خودش را می‌بیند که ناامیدانه از حرم بیرون می‌رود. 
صبح آماده می‌شود که به دفتر حاج‌آقای طاهری برود در حالیکه هیچ امیدی ندارد. حاج آقا طاهری مردی جدی  است که از زمان اتفاق شب گذشته تا آن لحظه حرف‌ها و کنایه‌های بسیاری شنیده و همچون بمبی در حال انفجار پشت میزش نشسته است.  مهر مشهدی او را می‌بیند که چنان ابروهایش گره خورده که هر کس آنجا بود می‌زد زیر گریه و حتی به دست و پایش می‌افتاد که او را ببخشد. اما مهرمشهدی در آن لحظه آرامشی داشت که الان معتقد است فقط و فقط کار خدا بود. با همین آرامش و با گام‌های شمرده نزدیک می‌رود، کلیدها را از توی جیبش بیرون می‌آورد و روی میز می‌گذارد و می‌گوید: « انگار قسمت نیست من در حرم اذان بگویم» همین حرف کافی است تا گره ابرهای حاج آقا طاهری باز شود. مهر مشهدی ماجرای دیشب را بازگو می‌کند و با حالتی شرمنده به سمت بیرون می‌رود که حاج‌آقا طاهری  کلیدها را به او برمی‌گرداند و به او می‌گوید که این به بعد حواسش را بیشتر جمع کند.
« این اتفاق در آن زمان خیلی بد بود. چون آن موقع مردم با صدای اذان مسجد گوهرشاد از خواب بیدار می‌شدند.»
حاج آقا افخمی خاطرات بسیاری برای تعریف کردن دارد که برای شنیدن آن‌ها روزها و هفته‌ها زمان نیاز است. اما آنچه دوست دارد در پایان بگوید لطف خداوند به او در دادن خانواده‌ای صالح است. از فرزندانش می گوید که همگی صالح هستند و تحصیل کرده‌اند و همسرش که در روزهای سالخوردگی همراه و همدمش است.

گزارش از مریم مانا

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

تولیت آستان قدس رضوی

اساتید با دانشجویان صرف نظر از هر ظاهر و نظری ارتباط مؤثر برقرار کنند/ آمادگی حرم مطهر رضوی برای میزبانی از کنفرانس های علمی
تولیت آستان قدس رضوی ضمن اشاره به نقش مهم اساتید دانشگاه در تربیت آینده سازان کشور، آن‌ها را از مهمترین و اصلی‌ترین…

تلویزیون اینترنتی