همزمان با شب دهم ربیعالثانی حرم مطهر رضوی سوگوار رحلت شهادت گونه اختالرضا(ع) شد.
اشک زائران حریم رضوی«در سوگ کریمه»
به گزارش آستاننیوز، شب وفات حضرت معصومه(س) است و مصیبت خواهر را باید به محضر برادر تسلیت گفت و در این شب پر حزن و اندوه هر زائر و مجاوری با زبانی مرثیهخوان بانوی کرامت است تا تَسلی بخش دل داغدار حضرت رضا(ع) باشد و جمعی از نوجوانان در رواق دارالحجه دور هم جمع شدهاند تا با دکلمه خوانی و شعرخوانی این مصیبت بزرگ را به محضر مولای رئوفشان تسلیت بگویند.
رضا یعقوبی آل؛ شاعر نام آشنای مشهدی مجری این مراسم است که مراسم را با ذکر سلام و صلواتی به محضر امام زمان و دعا برای سلامتی و ظهور آن حضرت آغاز و از دکلمهخوان و ذاکر نوجوان؛ سید علی اسماعیلی برای اجرای دکلمهخوانی دعوت میکند.
این نوجوان امام رضایی دکلمهخوانی خود را با نام خدا آغاز کرد و سپس با قرائت دکلمهای زیبا دلهای زائران را از حرم امام رضا(ع) تا گنبد و بارگاه حرم خواهرش حضرت معصومه(س) در شهر قم به پرواز درآورد.
دلم جلد است بین این در و آن در نمیچرخد، زبانم جز مدح آل پیغمبر نمیچرخد
تو هستی برکت این سفرهها و رزق و روزیها، وگرنه زندگی این همه نوکر نمیچرخد
به لطف بودن اولاد موسی حالمان خوب است، بدون مشهد و قم چرخ این کشور نمی چرخد
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت، چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را، به نام فاطمه آورده است زینب را
و ماه اول ذی القعده تا که پیدا شد، دخیلهای ضریح برادری وا شد
ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد، برای شاه خراسان، چه زینبی آورد
مقامش آینهای از مدارج پدر است، عجیب نیست که باب الحوائج پدر است
برای تشنه لبان باده را به خم آورد، مزار مادر خود را به شهر قم آورد
عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده، که سنگ مادر سادات را به سینه زده
چه باشکوه به دستان خود علم دارد، از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد
من فراری از این و آن بریده کجا، پناه چادر سر تا فلک کشیده کجا
مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست، به مدح فاطمهها بهتر از علیها نیست
تویی تو فاطمه، مدح تو نیز قرآن است، برادرت به حقیقت علی ایران است
یک سنگ دگر بزن ظفر نزدیک است
هرچند موضوع این محفل ادبی وفات حضرت معصومه(س) است ولی مگر میشود این روزها جمعی از شیعیان دور هم باشند و یادی از مردم مظلوم فلسطین و کودکان و زنان بیدفاع آن نکنند. این ذاکر نوجوان در ادامه دکلمهای با موضوع قدس و آرزوی نزدیک بودن فرج منجی و آزادی قدس را قرائت کرد که با قرائت این دکلمه زیبا حاضران زمزمه «اَلّهُمَّ عَریم، از کربلا آهنگ راه قدس داریم
آن قبلهی دل مسجد ذو قِبلتُین است
تکبیره الاحرام، لبیک یا حسین است
و همچنین این دوبیتی زیبا؛
برخیز «سُبحان الّذی اَسری» بخوانیم، مدح علی تا مسجدالاقصی بخوانیم
ما وارثان فتح خیبر بیقراریم، امروز شوق محو اسرائیل داریم
در ادامه این مراسم پر شور با دکلمه خوانی ذاکر نوجوان مهدی بهروزیان دلها را راهی حرم با صفای حضرت معصومه(س) در قم میکند. این ذاکر و مدیحهسرای اهل بیت(ع) دکلمه خود را با سلامی به محضر بانوی با کرامت قم و با عبارت؛«السلام علیک فاطمه معصومه» و سپس زائران را قدم به قدم با همراه با پیرزن روستایی به زیارت حضرت معصومه(س) همراه کرد.
از ورودی صحن میدیدم، هرکه با هر عقیده میآمد
درکنار جوان رعنایی، مادرش قد خمیده میآمد
پیرزن داشت با پسر میگفت، من که میدانم از چه دلگیری
با من اینک بیا حرم...اما، حرف مادر نداشت تاثیری
پیرزن روی ویلچر خسته، با مفاتیح کهنهای در دست
کوهی از درد بود و فهمیدم، به کریمه پناه آورده ست
حاجت اهل روستا انگار، لابهلای صداش پنهان بود
گوشهی کوله بار سادهی او، التماسِ دعا فراوان بود
داشت با "اشفعی لنا" تا عرش، دل من را قدم قدم میبرد
ویلچر دست من...، ولی در اصل، او مرا داشت تا حرم میبرد
گفت: با گریههای کهنهی من، این حرم حس مشترک دارد
شصت سال است زائرش هستم، سفره فاطمه نمک دارد
باورش بود باورش آری، دم در تا مدینه برد مرا
بی اراده به سوی ایوان گفت، "السلام علیکِ یا زهرا"
باهمان لهجهی دهاتی خود، گفت: من باز آمدم بانو
به برادر مرا سفارش کن، نور چشمان ضامن آهو
لطف کن باز هم مرا بپذیر، من غریبم فقط تو را دارم
جان سلطان طوس کاری کن، گره افتاده است در کارم
پسرم از زمانه دلگیر است، گوشه چشمی به اشک و آهش کن
از خجالت نیامده به حرم، حاجتش را بده، نگاهش کن
ویلچر ماند و پیرزن میرفت، باهمان قلب آرزومندش
ساعت هشت بود و برمیگشت، لنگ لنگان به سوی فرزندش
با خداحافظی او دیدم، حرم انگار غرق حاجت اوست
گریه میکرد و با خودم گفتم، مگر این آخرین زیارت اوست
روزها رفت و در خیالاتم، ماند از پیرزن معمایی
سالها بعد در ورودی صحن، پیشم آمد جوان رعنایی
در بغل داشت طفل نوزادی، نام او را رضا گذاشته بود
پیرزن با دعای خیر خودش، یادگاری بهجا گذاشته بود
و در ادامه او هم از فلسطین و ظلم لشکر صهیون میگوید؛
همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه یاران را، همان قاتل که خونین کرد صبرا و شتیلا را
جنایت کرد در المعمدانی تا بپوشاند، شکست آشکار خویش در طوفان اقصی را
خروش آه محرومان و جوش اشک مظلومان، به زودی میدهد بر باد اولاد یهودا را
دعا و گریه تنها به کار ما نمیآید، کنون باید «َاعِدّوا» گفت و در هم کوفت اَعدا را
ید بیضا به سحر ساحریها آتش انداختهست، همان دستی که یکسان میکند با خاک حیفا را
به سرِّ سورهی اسرا بیا تا مسجدالاقصی، ببین تفسیر «انَّ الباطِل زَهوقا» را
و با این رجز خوانیها دوباره شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» در فضا طنین انداز میشود.
نوشتهاند حریم تو مرقد زهراست
در پایان این مراسم طاها شیخزاده دیگر ذاکر نوجوان با خواندن اشعاری در وصف اختالرضا(ع) چنین میخواند؛
فرشتهای و به روی زمین مکان داری، نه از فرشته هم انگار برتری بانو
رسیده از حرمت بیشمار رحمتها، اگر به پای تو افتادهاند بهجتها
در بهشت گمانم که نَه، بهشت اینجاست، نوشتهاند حریم تو مرقد زهراست
چراغ های حریمت ستاره و ماه است، چقدرگوشه ی هرصحن آیتالله است
نشستهایم و به لب اشفعی لنا داریم، اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم
قرار بود قرار دل رضا باشی، چگونه میشود آخر ازو جدا باشی
قرار بود بیایی ولی توانت رفت، به شوق وصل به زهر فراغ، جانت رفت
غریب میروی و هیچکس کنارت نیست، تمام زندگیت، هستیات بهارت نیست
خدا نخواست ببینی غم برادر را، نخواست باز ببیند شکسته خواهر را
زنان طوس به جای تو خواهری کردند، اگر چه نجمه نبوده ست مادری کردند
گمان مکن که شود باز کربلا تکرار، قرار نیست رود خواهری سر بازار
نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه، نه شهر شام و نه آن روضههای مکشوفه
سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت، طناب داغ اسارت ندیده دستانت