پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی بنام آستان نیوز شامل اخبار آستان قدس رضوی،تصاویر آستان قدس رضوی و رویدادهای موقوفات امام رضا

اندوه شاعران در سوگ  «خورشید عصمت» 
۱۴۰۲-۰۹-۲۶

شاعران آئینی در سوگ «خورشید عصمت» مرثیه سرایی کردند 

شاعران آئینی با برگزاری شب شعر«خورشید عصمت» در سوگ حضرت زهرا(س) مرثیه‌سرایی و شعرخوانی کردند. 

به گزارش آستان نیوز، شانه‌های حرم در سوگ مادر سادات لرزان و اشک از دیدگان عزاداران فاطمی جاری است. صدای «وا اُمّاه» از صحن و سرای حریم رضوی به گوش می‌رسد. در این شب حزن و اندوه جمعی از شاعران آئینی بزمی شاعرانه به با عنوان«خورشید عصمت» پا کرده‌اند و سروده‌های خود را که در عزای حضرت مادر سروده‌‍‌اند را برای زائران سوگوار حرم مطهر رضوی قرائت کنند. 

این جا که در مقام فنایی شکسته باش
مجری این شب شعر رضا رحیمی عنبران از شاعر و مدیحه‌سرایان آل الله است که این محفل را با خوانش غزلی از حسن دلبری آغاز می‌کند. 
این جا طلسم گنج خدایی شکسته باش، پابوس لحظه‌های رضایی شکسته باش
در کوهسار گنبد و گلدسته‌های او،حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش
وقتی به گریه می‌گذری در رواق‌ها، سهم تمام آینه‌هایی شکسته باش
هر پاره‌ات در آینه‌ای سیر می کند، یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش
در انحنای روشن ایوان کنایتی ست‌، یعنی اگرچه غرق طلایی شکسته باش
این جا درستی همگان در شکستگی ست، تا از شکستگی به در آیی، شکسته باش
آن جا شکستی و طلبیدند و آمدی، این جا که در مقام فنایی شکسته باش

حرف اینقدر که فاطمه دردانه بوده است
بعد از این شعرخوانی حجت الاسلام سید ابوالفضل مبارز؛ شاعری از سلسله سادات جدیدترین سروده‌های خود را در سوگ حضرت مادر تقدیم زائران و عزاداران فاطمی می‌کند و چنین می‌خواند؛ 
حرف اینقدر که فاطمه دردانه بوده است، این شمع نیمه سوخته پروانه بوده است
حالا به هر دلیل اگر رو گرفته است، یادم نرفته است که ریحانه بوده است
اصلا عجیب نیست اگر بین بستر است، باور کنید پشت در خانه بوده است
در سنجش عداوت پیمان شکسته‌ها بازو و دست فاطمه پیمانه بوده است
ای در مباد اینکه بگویند بعد از این، افسون شعله‌های تو افسانه بوده است
حالا رسیده است به پهلوی مادرم، دردی که از غروب سر شانه بوده است
این کنج غم گرفته که اینگونه ساکت است، روزی برای ما همه کاشانه بوده است

افکند روی همسرش مولا عبایش را 
و سروده‌ای دیگر با موضوع حماسه آفرینی حضرت زهرا(س) در دفاع از امیرالمومنین(ع) خواند؛ 
افکند روی همسرش مولا عبایش را، با دست‌های بسته هم دارد هوایش را
آخر امانتدار خوبی هست وقتی که، دستش سپرده مصطفی روح رهایش را
گویا ولی الله در حصر چهل نامرد، تفسیر می‌کرد انحصار ” إنّما “یش را
پیش خودم گاهی تصور می‌کنم با اشک، آن کوچه و حال و هوا و ماجرایش را
گاهی تصور می‌کنم تنها تماشای، همسایه‌های سرد و بی روح دعایش را
دستش‌ بخشکد پیش‌‌ مادر هیچ‌ کس‌ هرگز، بالا نبرده پیش از این‌ حتی صدایش را
با کودکی‌ دلخسته‌ بغضی‌ هست‌ بی پایان، بغضی که تنها کوچه دیده ابتدایش را
بند کفن محکم گرفته دست مادر را، دستی که باید پاک می‌کرد اشک هایش را
حالا حسن باید از این پس کنج این خانه، خالی کند پیش خودش هر روز جایش را

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله 
شاعر بعدی که مرثیه‌خوان شهادت مظلومانه ام‌الائمه(س) شد شاعری از آشیانه اهل بیت(ع) و از دیار کریم اهل‌بیت(ع)؛ حسن بیاتانی بود که شعرخوانی خود را به خواندن دو رباعی از سید محمدجواد شرافت آغاز کرد؛ 
دارد دل ما راه نجاتی دیگر، در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات، بر شاه خراسان صلواتی دیگر
و با این رباعی عزاداران فاطمی حاضر در این محفل را به صلواتی محمدی دعوت می‌کند و سپس یادی از مردم مظلوم غزه می‌کند و این رباعی را بر لب جاری می‌کند؛ 
ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله، ‏قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله
‏یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس‏، همراه امام عصر ان‌شاء‌الله 

به شیوه غزل اما سپید می‌آید
و سپس چند بیتی را تقدیم امام عصر(عج) می‌کند؛ 
به شیوه ی غزل اما سپید می‌آید، صدای جوشش شعری جدید می‌آید
چه آتشی غم تو باز زیرسر دارد، که باغ شعرٍ تر از آن پدید می آید
دوباره سبز شده خاک سرزمین دلم، مگر زخطّه ی چشمت شهید می آید
نفس نفس به امید تو عمر می‌گذرد، امید می‌رود آری ، امید می‌آید
 برای درد دل تو مفید نیست کسی، وگرنه نامه برای مفید می‌آید
 
مردّدم که تو با عید می‌رسی از راه، و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید
کلیدداری کعبه نشانه حق نیست، کسی است حق که در آن بی کلید می‌آید
و حاجیان همه یک روز صبح می گویند، چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید
و سپس سروده خود را به محضر ام‌الائمه(س) تقدیم کرد و چنین سرود؛ 
 به دستت آنکه لولاک وصفش می‌دهد بوسه، که همواره حساب کار در دست جهان باشد 
تمام قصه خلقت تویی با تو بنا دین شد، پیمبر با علی تا مدتی همداستان باشد
به غیر از خانه تو خانه دیگر نمی‌دانم، که از لبخند زیر سقف آن رنگین کمان باشد

به جز در خانه تو انتظارش را نباید داشت، که ظرف آب آن هم مثل دریا بیکران باشد 

کمر بسته اگر یک شهر تا حق را کند ناحق، به چشمی خار باشد در گلویی استخوان باشد

نساء العالمین را سیده اینگونه می‌خواهد، علی بن ابیطالب امیرالمومنین باشد 

گذاشت نام مرا مادرم غلام‌رضا

محمد حسین ملکیان شاعر خطه اصفهان نیز در این محفل ادبی شعری زیبا را به محضر حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) هدیه کرد؛ 

به مادرم دکترها آن زمان گفتند، که بچه‌ی تو به قطع و یقین نمی‌ماند

و در جواب همه مادرم فقط می‌گفت، محبّ فاطمه بارش زمین نمی‌ماند

و مادر از همه جا دل برید و رفت حرم، سلامتی مرا خواست از امام رضا

هنوز بر سر ماندن نماندنم شک بود، گذاشت نام مرا مادرم غلام‌رضا

با نگاهت، حتی سنگ‌ام بها می‌گیره، لطفت آقا، خشت خام و طلا می‌گیره

تو بخندی، شک ندارم دعام می‌گیره، ساعت هشت، یه مریض تو حرم شفا می‌گیره

چقدر چادر خود را گرفته بر دندان، برای لمس ضریحت بلند کرده مرا

فدای دستش، محکم گره زده به دخیل، که سال‌هاست به تو پایبند کرده مرا

هنوز بچه‌ام آقا، نبین پدر شده‌ام، دلم گرفته هوای دل مرا داری

برای بچه‌ی بی مادری که من باشم، برای یک دل سیر اشک و ناله جا داری 

دلم برای زیارت دوباره تنگ شد و، نیامده به زبان حاجت مرا دادی

مرا اسیر خودش کرده غصه‌ی دنیا، یکی مرا برساند به صحن آزادی

و این شاعر دلسوخته حزن و اندوه فراوان خود را در غم شهادت مظلومانه ام‌الحسنین(س) در قالب شعری زیبا برای حاضران بیان می‌کند؛ 

جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد 

جوان وقت نشستن از کسی یاری نمی‌خواهد، و تا برخواست از جا دست بر زانو نمی‌گیرد

ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو، و دست دیگرش را هم به روی گونه می‌گیرد

نمی‌بینم که بنشاند به زانو کودکانش را، بغل می‌گیرد اما یاری از بازو نمی‌گیرد

به دستی می‌کِشد بر گیسوی طفلان خود شانه، به دست دیگر اما موج را از مو نمی‌گیرد

علی سلیمیان شاعر آئینی دیگر در ادامه با شعرخوانی خود با ذکر علی بن ابیطالب محفل را نورانی کرد؛  

بدون مرتضی دین خدا کامل نخواهد شد

 دلم سمت کسی غیر از علی مایل نخواهد شد، که جز با عشق او این دل برایم دل نخواهد شد

چنان سُکری از انگور ضریحش ریخت در جامم، که حتی بعد مرگم مستی‌ام زایل نخواهد شد

پیمبر گفت ای مردم، ولایت شرط توحید است، بدون مرتضی دین خدا کامل نخواهد شد

ببخشندند این و آن صد بار هم انگشتر خود راف به جز در مدح حیدر آیه‌ای نازل نخواهد شد

بپرس از مرحب و از عبدوَدها خوب می‌دانند حریف ذوالفقارش لشکر باطل نخواهد شد

پدر شیر خدا و مادرش ام الادب باشد، چنین شه زاده‌ای غیر از ابوفاضلش نخواهد شد 

دلم تو صحن گوهرشاد جاموند

و در ادامه به رسم ادب چند بیتی را تقدیم امام مهربانی‌ها کرد؛ 

از اون روزی که واسه اولین بار پر از شوق اومدم توی حریمت، نگاهم کردی و بارید اشکم دلم رو بُرد چشمای کریمت

نبردم با خودم دیگه دلم تو صحن گوهرشاد جاموند، یه جوری عهد بستم با تو دستم تو دست پنجره فولاد جا موند 

هنوزم یادمه پیش ضریحت گره از کار بابا باز می‌شد، به قول مادرم بعد از زیارت دوباره زندگی آغاز می‌شد

گذشت آن روزها امام هنوز هم تو اون حس قدیم بچگی‌می، هنوزم از میون کل دنیا تو تنها دلخوشی زندگی‌می

تو این سالای رفته پرچم تو همیشه سایه روی سرم بود، گرونقیمت ترین ساعات عمرم همون ساعات تو حرم بود

یه چند وقته سلام از دور می‌دم ولی دارم از این دوری می‌میرم، بگو کی میشه مثل قبل آقا ضریحت رو تو آغوشم بگیرم

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

تولیت آستان قدس رضوی

اخلاق و سیره رضوی باید سرمشق فعالیت‌ها و رفتار خادمیاران باشد
تولیت آستان قدس رضوی، با تأکید بر لزوم توجه به سیره امام رضا(ع) در فعالیت‌ها و رفتار خادمیاران رضوی، از خادمیاران خواست…

تلویزیون اینترنتی