«سلام عزیزم، یادت باشد شفاعتم کنی»این جمله ایست که بر تابوت شهیدمان نقش بسته و تمنای همه ماست از او، از «عزیزترین زائر آقا.»
عزیزترین زائر، یادت باشد، شفاعتمان کنی
به گزارش آستان نیوز، قصه سفر یک جوان ۲۲ ساله از «بوارین» تا «مشهدالرضا» اینگونه به پایان نزدیک می شود؛ از طلوع صبح آخرین چهارشنبه پاییز ۱۴۰۲،حال و هوای اهالی شهرک طرق و زائران «زائر شهر رضوی» متفاوت است، میهمان دارند، برایشان شهید می آورند.
هوا بسیار سرد است، اما مردم گرم و صمیمی آمده اند به استقبال آقا زاده والفجر۸.
تابوت شهید جوانمان از راه می رسد، عطر عود و سپنج، فضا را پر کرده و خانواده ی شهدا، پیشاپیش از دیگر مردم به استقبال آمده اند.
مادر مفقودالاثر«براتعلی گرجی» هم هست، با چشمانی اشکبار، در میان حلقه ای از زنان و نوجوانان، فرزندش را صدا می زند؛«براتعلی جان، مادر کجایی؟، بیا به خوابهای من، تا ببینمت» و مادر شهید مفقودالاثر گرجی شگفتانه ترین تصویر بود، در کنار تابوت این شهید گمنام.
مادر براتعلی آمده بود، جای مادر شهید ۲۲ ساله را برایش پر کند و خودش با صدای لرزان از دل بینهایت مهربانش گفت:« چه فرقی دارد؟، همه شان فرزندان من هستند.» و انتظار بی پایان او و صبر بی اندازه او و دریای اعتقاد راسخ او، برایمان چاره ای جز اشکهای روان نمی گذاشت.
این مردم وفادار به آرمان های انقلاب و ارزش های دفاع مقدس، مثل پروانه گرد تابوت شهید می چرخند، یکی با چفیه، غبار از آن به تبرک برمیدارد و دیگری بر پرچم ایران پوشیده بر تابوت، خطاب به شهید می نویسد؛ «سلام عزیزم، یادت باشد شفاعتم کنی»، دختری بنام «اسما» هم نوشته:«حق و باطل همیشه می جنگند، خط ما خط سیدالشهداست.»
گردهمایی مردم محله، برای عزیزترین زائر که تمام میشود، نوبت به خاکسپاری می رسد؛ پیکر شهید از سفر برگشته و غریبمان، بر دوش خادمان رضوی، آرام آرام در میان فریادهای« یاحسین» و دلهای منقلب و چشمان اشکبار به جایگاه می رسد.
گلاب می پاشند، نوحه خوان حزین می خواند، قیامتی برپاشده، یقین دارم ملائکه بال در بال، صف به صف، گرد مراسم می چرخند، مادران و پدران شهید حاضر در جمع، قلبشان متلاطم و باران اشکهایشان جاریست، قاب های عکس شهیدان محله هم، زینت بخش محفل سوگواری شهید گمنام است و سرانجام بعد از ۳۸ سال، خاک مشهدالرضا او را در آغوش جان می فشارد.
صدای اذان از مناره های مسجد زائر شهر رضوی گوش جان را می نوازد و همزمان با اذان ظهر ۲۹ آذر ۱۴۰۲ یک شهید دیگر به خاک وطن و خاک شهر غریب نواز توس سپرده می شود و عزیزترین زائر لقب می گیرد.
باید برگردیم به شهر به زندگی به محله به دغدغه های روزمره، اما برمزارش که دسته گل ها را هدیه می کنیم، زیر لب زمزمه داریم،«عزیزترین، یادت باشد، شفاعتمان کنی»، یادمان باشد که حرمت خون پاکت را در هیاهوی دنیای مادی فراموش نکنیم.
گزارش: زهره رنگ آمیز