هر کس با یک ماجرا و یک داستانی وارد حرم میشود و توفیق پوشیدن لباس خدمت به زائران حرم علی بن موسی الرضا(ع) را پیدا میکند و داستان زهرا شوشتری فرزند شهید نورعلی شوشتری از جنس دلشکستگی و دلدادگی است.
عشق به آقا شوق خدمت را بیشتر میکند
به گزارش آستان نیوز، در این نوشتار پای صحبتهای این خادم با اخلاص حرم مطهر رضوی مینشینیم تا از قصه دلدادگی خود به امام مهربانیها و لذت خدمت به زائران حرم برایمان بگوید.
خانم زهرا شوشتری از چه سالی لباس خدمت به زائران حرم رضوی را بر تن کرده است؟
از سال 95 این توفیق بزرگ نصیب من شده است و در حال حاضر به عنوان سرکشیک سوم مشغول فعالیت و ارائه خدمت به زائران حضرت رضا(ع) هستم.
چه شد که تصمیم گرفتید خادم حرم شوید؟
شوق خدمت به زائران امام رضا(ع) برای من به سبک تربیتی پدر و شاید هم به وصیت پدر برمیگردد. داستان دلبستگی من به آقا امام رضا(ع) از جنس پدرانه است. پدرم همیشه به من میگفت: هرجا در زندگی درمانده شدی دستت را پیش احدالناسی دراز نکن و نیازت را مستقیم به آقا امام رضا(ع) بگو. من هم یک روز که به حرم آمده بودم روبروی گنبد طلایی ایستادم و از آقا خواستم در این وانفسای دنیا دستم را محکم بگیرد و من را رها نکند. انگار آقا صدایم را شنید و دعای من را اجابت کرد. چرا که چند روز بعد از طریق یکی از دوستانم مطلع شدم که حرم برای خدمت نیرو میگیرند. برای ثبت نام به پیرپالان دوز رفتم و ثبت نام کردم و چند وقت بعد اطلاع دادند که برای خدمت پذیرفته شدهام.
نوع خدمت شما در حرم چیست؟
در بخش خدمه خواهران و در شیفت سوم به عنوان سرکشیک در هر بخشی که نیاز باشد از جمله غبارروبی، انبارداری، انباریاری، کفشداری، جاروکشی سنتی خواهران در رواقهای ویژه خواهران و ... خدمت میکنم.
خاطرهای از اولین روز خدمت به یاد دارید؟
اولین روز خدمت من در کفشداری شماره 2 واقع در صحن انقلاب بود. آن زمان تازه خدمت کفشداری بخش خواهران را به خادمهای خانم سپرده بودند. یکی از خادمهای آقا که برای توضیح یک سری مسائل به آنجا آمده بود به من گفت که پدرت نیز در این شیفت خدمت کرده است و این حرف او حال من را منقلب کرد. از اینکه در جایی خدمت میکنم که پدرم نیز یک روز در همانجا خدمت میکرده خیلی خوشحال بودم و همین موضوع باعث شد خاطره اولین روز خدمت در ذهنم ماندگار شود.
در مورد رابطه شهید شوشتری با امام رضا(ع) صحبت کنید؟
به نظر من نه تنها پدر بلکه همه شهدا رابطه خوبی با امام رضا(ع) داشتند. خیلی از آن مرامهایی که یک شهید باید داشته باشد، مانند خالص بودن در طول خدمت به زائران برای انسان رقم میخورد. زمانی فردی لیاقت شهادت را پیدا میکند که لباس شهادت اندازه قامت او شود. حاج قاسم که همیشه در آرزوی شهادت بود، زمانی این اتفاق برای او رقم خورد که لباس خادمی را به تن کرد. به گفته رهبر انقلاب "کسی که میخواهد شهید شود باید ابتدا از سیم خاردار نفس عبور کند" و این عبور از نفس در حرم و در هنگام خدمت به زائران امام رضا(ع) اتفاق میافتد.
عبور از نفس و خودشناسی چگونه در حرم رقم میخورد؟
وقتی وارد حرم میشویم میبینیم که همه چیز غیر از وجود نورانی امام معصوم(ع) کوچک است و تنها یک چیز بزرگ و با عظمت است و آن هم وجود نورانی امام معصوم(ع) است. وقتی وارد حرم میشویم آئینهکاریهای حرم مَنیَت ما را میشکند و این شکسته شدن ادامه دارد تا به مضجع شریف برسی و بعد از آن با امام که وجودی از همه جهت کامل است، ارتباط میگیری به خودشناسی دست پیدا میکنی و در مسیر برگشت باید حواسمان باشد که این خودشناسی که در ما ایجاد شده است را حفظ کنیم. یک خادم سعی میکند که حال خوبی که بعد از زیارت و عرض سلام به امام رضا(ع) در او ایجاد شده است را به زائران هم منتق کند.
بهترین و شیرینترین خاطره شما از ابتدای خدمت تا کنون؟
چند سال پیش روز ولادت پیامبر(ص) و امام صادق(ع) وقتی خدمتم تمام شد و میخواستم به خانه برگردم در حال خداحافظی با همکاران بودم که مسئول بخش(خانم حسینی) از من خواست که چند بسته نبات متبرک برای چند زائری که مهمان بودند ببرم. مهمانها دو تا خانم از قالیبافهای کاشان بودند که هم برای حرم امام حسین(ع) و هم برای حرم امام رضا(ع) قالی میبافتند. این دو خانم روبروی کفشداری 13 واقع بست شیخ حر عاملی نشسته بودند. میگفتند که یک هفته است همراه همسرانشان به حرم آمدهاند و چون حرم را بلد نیستند برای اینکه گم نشوند هر روز همینجا مینشینند تا همسرانشان به زیارت بروند و برگردند. به آنها گفتم میخواهید شما را به زیارت ببرم و بعد به همینجا برگردانم تا هم زیارت کنید و هم در حرم گم نشوید. خیلی از این پیشنهاد من خوشحال شدند و همراه من به زیارت آمدند. نمیدانم چرا احساس میکردم که آنها میهمان من هستند. آنها را برای زیارت کنار ضریح بردم و بعد به همانجا برگرداندم. آن دو خانم خیلی خوشحال شدند و کلی برایم دعا کردند. چند روز بعد که این ماجرا را برای مادم تعریف کردم دیدم مادرم گریه میکند و میگوید که پدرم را در خواب دیده است که به او گفته به زهرا بگو بهترین غذاها را درست کند که مهمان دارد. این ماجرا برای من خیلی عجیب بود. من هر بار که به حرم میآیم زیارتم را به نیابت پدر انجام میدهم. آن روز در واقع پدر خودشان داشتند مهماننوازی میکردند و من تنها یک واسطه بودم.
کمیت شوق به خدمت در این سالها برای شما آیا بیشتر شده یا کمتر؟
مسلما بیشتر شده است. من هر بار که برای خدمت به حرم میروم انگار بار اول است و هر بار هم به خودم میگویم این شاید آخرین فرصت من زیارت من باشد. برای همین سعی میکنم همه توانم برای ارائه خدمت بهتر به زائران را به کار بگیرم.
فکر میکند توفیق خدمت در حرم امام رضا(ع) به چه دلیلی برای شما حاصل شده است؟
به نظر من آقا هر کسی را با یک داستان میپذیرد و هر خادمی یک رازی دارد که بر اساس آن در آغوش امن حرم قرار میگیرد. قصه من هم از نوع دلشکستگی و دلدادگی است. از کودکی حرم برای من یک مکان خاصی بوده است و این مکان مقدس نقطه عطف و نقطه آغاز بسیاری از تصمیمهای مهم من بوده است و جایی برای رسیدن به آمال و آرزوهایم بوده و خدا را شکر عنایت آقا هم نصیب من شده است.
اگر بخواهید خادمی در این بارگاه را به چیزی عوض کنید، آن چیست؟
خدمت در بارگاه نورانی امام رضا(ع) و خدمت به زائران این امام رئوف آنقدر لذت دارد که و آنقدر با ارزش است که ترازی برای آن نمیشود پیدا کرد. تصور کنید؛ بچهای در حرم گم شده و پریشان حال است. وقتی کنار تو قرار میگیرد به آرامش میرسد و این زیباترین حس دنیاست. مگر میشود این حس زیبا را با چیزی در این دنیا عوض کرد. یک خادم ممکن از در بیرون حرم جایگاه اجتماعی بالایی داشته باشد. ممکن است وزیر باشد، یا وکیل و یا ... ولی وقتی وارد حرم میشود دیگر خادم است و برایش فرقی نمیکند که در کفشداری خدمت کند و یا غبارروبی کند چیزی که مهم است این است که طوری خدمت کند که آقا از او راضی باشد و خدمتش مورد قبول حضرت قرار بگیرد. تنها چیزی که میتوانم آن را با خدمت در حرم عوض کنم، قرار گرفتن در زمره سربازان آقا امام زمان(عج) است که به نظرم ان هم در امتداد خدمت است.