با لبخند، روی گشاده و همدلی با بچهها، از همان روزهای اول قدم گذاشتن به مدرسه، کار تربیتی را آغاز میکنند تا در طول سالهایی که دانش آموزان زیر چتر حمایتشان بزرگ میشوند، هر آنچه خود باور دارند و آموختهاند به نسل بعد منتقل کنند.
تلخ و شیرین 14 سال تربیت از زبان یک مربی
به گزارش آستان نیوز، همزمان با روز «امور تربیتی و تربیت اسلامی» با فاطمه قاسمی یکی از مربیان با سابقه مدارس امام رضا(ع) و معاون پرورشی ابتدایی امام رضا(ع) واحد5 از خانه و خانواده تا اهمیت موضوع تربیت اسلامی در فضای مدرسه گفتوگو داشتیم که در ادامه میخوانید:
نقش پر رنگ خانواده در تربیت
در بستر خانوادهای مذهبی قد کشید و بزرگ شد. ماجرای زندگی خانوادگیشان از همان ابتدا با دغدغهمندی پدرش برای حفظ عقاید و باورهای دینی آغاز میشود. برایمان تعریف میکند که پدرش در دوران جوانی سطوح مقدماتی حوزه علمیه را گذارنده بود که یک موقعیت مناسب شغلی در تهران برایش مهیا شد، ولی بعد از مدتی به مشهد برگشت چون احساس کرد حفظ آن موقعیت، او را از تحصیل در حوزه و فضای دینی خانواده و مشهدالرضا(ع) دور میکند.
از بن مایههای تربیت خانوادگی که برایمان میگوید، نقش پر رنگ پدرش بسیار به چشم میآید و جایگاه محافل خانگی دعا و توسل به اهل بیت(ع) در تربیت فرزندان. قاسمی میگوید: جو خانوادگی، ما را بیشتر به شیرینیهای دینداری سوق میداد. بیشتر از همه، جلسات دعای توسل چهارشنبههای خانه پدری ما را به دین علاقهمند کرد. جلساتی که همه اهل فامیل و بستگان به آن دعوت داشتند و به ما بچهها شاید بیشتر از بزرگترها خوش میگذشت. دقایقی پس از قرائت دعا هم به طرح سوالات شرعی و پاسخ به آنها اختصاص داشت.
به غیر از آن، جمعهها هم خانه پدرم، پایگاه جمع شدن همه خانواده و فامیل بود. از آن سالها تا همین الان که هر کدام از ما صاحب خانواده شدیم، جمعهشبها دور هم جمع میشویم و دیدارها تازه میشود.
اولین قدمهای تربیت دینی
او به برخی مصادیق روش تربیتی پدر در میان فرزندان اشاره کرد: پدرم همیشه، همقدم ما میشد که ما هم همقدمش میشدیم. یعنی اگر کلاس قرآن را به ما پیشنهاد میدادند، همان هفته ما را به انتخاب خودمان شهر بازی هم میبردند. یا برای جذابتر شدن جلسات دعا برای بچهها، با همه خستگی یک روز کاری، قبل از جلسه با ما بازی میکرد و ما بعد از بگو بخند و بازی، برای حضور در کنار بروبچههای فامیل، مشتاق حضور در جلسه دعای توسل بودیم.
این مربی تربیتی اضافه کرد: من این الگوی رفتاری را در تربیت فرزندان خودم و نیز دختران دانش آموز مدرسه مورد توجه قرار دادهام. تو نمیتوانی همه را بهخصوص کودکان را بدون اینکه چند قدمی همپای دلشان شوی، به دنبال خودت، حرفها و توصیههایت بکشی و جذب کنی.
پدر همیشه میگفت؛ انسان اگر انسانیت داشت، میتواند دیندار هم باشد. یعنی نمیتوانی دیندار باشی ولی کارهای انساندوستانه نکنی. یکی دیگر از توصیههای مؤکد پدرم این بود که پیش از انجام هر کار و گرفتن هر تصمیمی به فرموده حضرت علی(ع)، 70 بار به تبعات خوبی و بدی آن فکر کنیم. کار بدی هم میکردیم، تنبیه ما این بود که ساعتی در اتاق بنشینیم و به چرایی بد بودن آن فکر کنیم.
قاسمی تعریف میکند؛ تابستانها که باب بود نوجوانان در چند کلاس اوقات فراغت در مسجد محل ثبت نام کنند، پدرش میگفت: «یک کلاس هنری را شما انتخاب کنید و من هم یک کلاس قرآن برایتان اسم مینویسم.» این طوری خانم قاسمی و خواهرش، در کنار خیاطی، کاموابافی، مکرومه بافی در کلاسهای اعتقادات، احکام، روخوانی و تجوید قرآن کریم هم شرکت میکردند و آرامآرام ساقههای نوجوش شخصیتشان با اصول دینی و باورهای مذهبی پیوند خورد.
او تأکید میکند: پدرومادر هیچ وقت ما را مستقیماً و اجباری به یک امر دینی دعوت نمیکردند. مادرم همیشه چادر را جایی میگذاشت که سر راه سرمان کنیم و این طوری پوشیدنش جزئی از رفتار ما شد. یا پدرم، نزدیکیهای سن تکلیف، هر شب زیر سجادهام یک جایزهای میگذاشت که به نماز خواندن راغب شوم. برایمان از قصص قرآنی و شیرینیهای زندگی پیامبران تعریف میکرد؛ تلاش داشت که از دین، بخشهای شیرین و امیدوارانهاش را به یاد بیاوریم. تا اینکه من و خواهرم با عشق و علاقه زیادی در 14 سالگی به حوزه علیمه مکتب نرجس وارد شدیم.
جایی برای چشیدن شیرینی دینداری
او روش تربیتی مکتب نرجس را هم این طور بازگو کرد: در حوزه برخلاف برخی تصورها، کسی را اجبار به انجام واجبات دینی نمیکردند؛ با توضیح دادن منطقی تو را به امور دینی ترغیب میکردند. مربیان حوزه، جلسات نفر به نفر میگذاشتند و برای هر طلبه جداگانه و وابسته به روحیات خودش وقت میگذاشتند.
طوری که امروز وقتی میخواهم کسی را به تحصیل در حوزه دعوت کنم؛ میگویم: اگر میخواهی شیرینیهای دینداری را بچشی، به حوزه برو ... از همان سالهای نخست ورود به حوزه، به عنوان مبلغ دینی در مساجد، هیئات و حسینیههای شهر مشهد، در زمینههایی مثل بیان عقاید، احکام و مباحث اخلاقی در خدمت بانوان بودم.
خدمت در گوشهای از صحن و سرای رضوی
از جمله توفیقات زندگیاش، خدمت در بخش گمشدگان حرم مطهر رضوی است. آنجا هم بیشتر سروکارش با کودکان است. به همین خاطر اثرات سالها فعالیت در حوزههای تربیتی به کارش آمده است: چون آرامش را از فضای حوزه علمیه گرفتهام، برای کم کردن نگرانی گمشدگان بهخصوص آرام کردن بچهها، با آنها همدلی میکنم و به حرفهایشان گوش میدهم تا دلشان قرص شود و آرام بگیرند. قصه و ماجرایی تعریف میکنم و با جایزه یا شکلاتی، کامشان را شیرین میکنیم تا وقتی دوباره به آغوش پدر و مادرشان برمیگردند، خاطره بدی از حرم آمدن در ذهن و روحشان باقی نماند.
او در همین شیفتهای خدمت بود که از جذب مربی پرورشی مدارس امام رضا(ع) مطلع شد و برای آن اعلام آمادگی کرد. خوشحال بود که میتواند در گوشه دیگری از صحن و سرای رضوی خدمت کند: من همه زندگیام از برکات خدمت در محضر حضرت رضا(ع) است. همین که نام مدارس امام رضا(ع) در میان بود، برایم کافی بود. الان 14 سال است که در ابتدایی دخترانه امام رضا(ع) واحد5 مشغول به خدمتم.
باید عاشق باشی
از او پرسیدم، چه عاملی شما را این همه سال پاگیر به ادامه فعالیت در حوزه تربیت و حوزه پرورشی کرد؟ آیا کار کردن با بچهها سختتر نیست؟ در جواب گفت: نه. حس خوب بچهها و فطرت پاکشان، تو را به کار تربیتی ترغیب میکند. من به توصیه پیامبر اکرم(ص)؛ با خوشرویی و خوش خلقی، بازی و تعریف کردن قصه و داستان، دانش آموزان را به امور تربیتی علاقهمند میکنم.
از او درباره دشواریهای کار تربیتی پرسیدم، باز با کلامی از پیامبر اسلام(ص) جواب داد: ایشان فرمودند: «مزد مبلغ و روزهدار را خدا میدهد». مربی بودن نیز نوعی تبلیغ است چون کودکی را که به هیچ اصل و مبنایی اعتقاد ندارد، باورمند میکنی. سختی کار هم در این است که باید به تناسب روحیات و شخصیت هر کودک، با او همکلام و همراه شوی. نمیتوان با یک نسخه و فرمول واحد همه بچهها را تربیت کرد.
با وجود همه این دشواری، خستگی مربی با تشکر دیگران بیرون نمیرود، وقتی لذت پرورش یک انسان را بچشی، خستگی از تنت بیرون میرود. معتقدم، باید عاشق کار تربیتی باشی تا ادامه دهی.
مصاحبه: سارا صالحی