سفره های افطاری صحن امام حسن مجتبی(ع) روزانه میزبان 1700 تا 1800 زائر و مجاوری است که دلشان برای بودن در این لحظه پر میزند و گویی این سفره طعمی از جنس بهشت دارد.
دلهای مشتاق زائران کنار سفرههای بهشتی افطار
به گزارش آستان نیوز، به روزهای پایانی ماه مبارک رمضان نزدیک میشویم و چند روز دیگر تا پایان ماه بندگی، ماه میهمانی خدا و استفاده از نعمت این روزهای با برکت نمانده است که میهمان سفره با برکت افطاری در صحن امام حسن مجتبی(ع) میشوم. من هم مانند خیلی از زائران دیگر برای نخستین بار است که مهمان این سفره میشوم و دلم میخواهد آن لحظات نابی که همیشه با حسرت نگاه میکردم را از نزدیک تجربه کنم و چه تجربه وصف ناپذیری.
مانند بقیه زائران در صف ورود به این سفره به انتظار ایستاده ام. خیلی زود به در ورودی که در صحن برای چیدمان سفرهها در نظر گرفته شده است میرسیم. اطراف این محوطه که بیش از 1000 متر است دیواره موقت پلاستیکی با نقشهای اسلیمیقرار دارد که به کمک داربست کنار هم جا خوش کرده اند. از خانمیکه به همراه دختر 11 ساله اش در صف ایستاده اند میپرسم شما چطور به این سفره دعوت شدید؟ میگوید: بعد از اینکه وارد حرم شدیم خادمیسمتمان آمد و پرسید شما چند نفرید و بعد هم چهار عدد فیش غذای حضرت به ما داد. دخترش سه سال است روزه میگیرد ولی به قدری گرسنه است وقتی از او میپرسم چه حسی داری که مهمان آقا شده ای، کمیبه من نگاه میکند و بعد هم میگوید: «الان من فقط گشنه مه و حس خاصی ندارم» من و مادرش میخندیم به حرفش. او را بخاطر اینکه روزههایش را گرفته تشویق میکنم.
سفرههای بهشتی افطار
درب ورودی را رد میکنیم. خادمها با لباس سبز به ترتیب ایستاده اند و خوشامد میگویند. ابتدای ورود بعد از اینکه فیش غذا را تحویل میدهیم بسته ای پلاستیکی به هر کداممان میدهند که شامل یک پرس غذای گرم، یک لیوان کاغذی، قاشق و چنگال، بسته نان و پنیر و سبزی و خرما و قند و یک کاسه پلاستیکی کوچک است. بعضی از همان خادمها کمیبالاتر و کنار هر سفره که جا دارد ایستاده اند. «خوش آمدید، بفرمایید بنشینید و نماز و روزههایتان قبول» از دهانشان نمیافتد و هر زائری ممکن است چندبار این عبارات را بشنود. سفره که پر میشود میروند کنار سفره بعدی تا زائران را برای افطاری هدایت کنند. توی سفره هم فلاسک چای و ظرف سوپ و ملاقه ای برای برداشتن سوپ گذاشته اند.
روزه ام را با دعا و ثنا و خوردن چایی ای که مزه بهشت میدهد افطار میکنم. مادری که به همراه دو دخترش در این محفل حضور دارد حس و حالش را اینگونه دلشان میخواهد مهمان این سفره شوند و ما هم کاری از دستمان بر نمیآید. خداقوتی میگویم و از او خداحافظی میکنم.