تشییع پیکر مطهر خادم الرضا(ع) شهید رئیسی، با حضور میلیونها زائر و مجاور امروز در مشهد برگزار شد.
خادم الرضا(ع) در آغوش مشهدالرضا(ع)
به گزارش آستان نیوز، امروز مشهد در تشییع پیکر مطهر شهید رئیسی و همراهانش صحنههایی را به خود دید که تا کنون تاریخ به خود ندیده است و آمارها میگویند حدود 3 میلیون زائر و مجاور در مراسم حضور داشتند.
امروز همه شهر گویی به استقبال عزای شهید جمهور آمده بودند، بسیاری از مغازهها تعطیل هستند، لباس مشکی تن بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن است.
توی چهرهها بغضی نشکسته نشسته است که میخواهند فرصتی برای به بار نشستن اشک هایشان بیابند. این فقط حال امروز مردم نیست، مردمی که قدردان مقام شهادت و خدمات خادم الرضا(ع) هستند چند روز است بغض گلویشان را گرفته و دائم سعی میکنند با بیان دیدگاهها و نظرات و خدمات رئیس جمهور و همراهانش، قطره ای از دریای این خدمات را جبران کنند.
امروز خیابان امام رضا(ع) و خیابانهای اطراف آن از ساعات ۱۲ و قبل از شروع رسمی مراسم مملو از جمعیت بود و تا هم اکنون نیز خیل جمعیت زائران و مجاوران که به شماره نمیآید در این خیابان حضور دارند.
برای شرکت در مراسم حداقل دو ساعت قبل از شروع مراسم از خانه میزنم بیرون ولی ترافیک مسیرهای منتهی به برنامه هم گویای خیل جمعیتی است که از سراسر ایران آمدهاند تا خادم امام را بدرقه کنند.
هر چه هم این خیابان به حرم آقاجانم نزدیک تر باشد شلوغ تر و محدودیت ترافیکیاش هم بالاتر. بخاطر ترافیکی که در خیابانها وجود دارد مجبور میشوم خودم را به چهار راه لشکر برسانم و تا میدان بسیج پیاده روی کنم، مثل همه مردم.
ساعت دقیقا 13:59 دقیقه است. نم باران صورتم را خیس میکند. این را از برکت وجود شهدایی میدانم که به مشهد آمدهاند که حتی بعد از رفتنش هم دعای خیر و رحمتش پشت سر ماست.
خنکای باران کمی از گرمای آفتاب میکاهد و حضور در مراسم را آسان تر میکند. نزدیک میدان بسیج که میشوم عده زیادی در حال برگشت هستند، از چند نفر میپرسم مگر مراسم تمام شده است؟ که میگویند جمعیت به قدری زیاد است که بیش از این جلو رفتن به صلاح نیست و ماموران دائم هشدار میدهند برگردید؛ اما من کوتاه نمیآیم، خیلی از مردم دیگر هم کوتاه نیامدند. آخر آمدهاند تا شهید را بدرقه کنند و مگر میشود از میانه راه برگشت. آنها هم که برگشتند غالبا بچه های کوچک داشتند یا فرد مسن و بزرگسالی همراهشان است که مراعات حال آنها را کردهاند.
مسیر را ادامه میدهم و بالاخره میرسم به خیابان امام رضا(ع). ون های تاکسیرانی که رویشان نوشته است «صلواتی» پشت سر هم به سمت خیابان ملک الشعرای بهار ردیف پارک کردهاند تا هر وقت، وقتش شد مسافرانش را سوار کند. زن ها و مردهایی که از ظهر آمدهاند و گَرد خستگی روی چهره شان هویداست کنار پیاده رو و وسط بلوار و هر جایی که برای نشستن مناسب باشد نشسته اند. کنار هر کدامشان هم دختر و پسری دیده میشود که پا به پای پدران و مادران خود به مراسم آمدهاند.
کمی آن طرف تر صدای مداح در گوشم پر رنگ تر میشود. نوای شور گرفته و مردم سینه زنی میکنند. ذکر گرفته و میگوید «عزیز الله، یا ثار الله» و مردم هم تکرار میکنند و اشک را میهمان چشم هایشان میکنند. مداح از امام رضا(ع) میخواند و از شهید جمهور که خادم الرضایی را افتخار خود میدانست.
شور شعرهای مداح نشان میداد که سیاست از دیانت جدا نیست و میتوان مقام دولتی داشت ولی شهید شد. «من از این مکتب و آن میز خالی فهمیدم/ شهادت هر چه باشد لباس اهل سازش نیست...» میگفت: عده ای آمدهاند تا از شهید طلب حلالیت کنند و من در دلم خطاب به شهید میپرسم، حلالم می کنی خادم الرضا(ع)؟ و بعد خودم را دلداری میدهم مگر میشود مرامت، مرام امام باشد و بخشیده نشوی...
امروز صحنه های زیادی به چشم آمد که نمیتوان به راحتی آنها را وصف کرد و تنها میتوان اشاره کوچکی به دریای محبت و صمیمیت امروز که در بین مردم وجود داشت کرد. اینکه چند نفر بالای بلندی ایستگاه اتوبوس یا در میانه راه ایستاده بودند و هر از چند گاهی با مه پاش، گرمای خرداد ماه را از سر و صورت مردم پس میزدند و این وسط بچه های کوچکتر با خوشحالی خود را به آب میزدند و کیف میکردند.
حمل پرچمهای «لبیک یا زهرا»، «لبیک یا زینب»، «لبیک یا حسین» توسط عزاداران و نوشته «شاه پناهش بده» روی ماشین حمل پیکر شهدا که در میانه مراسم خودنمایی میکرد و جلایی به تصاویر هوایی و لنز دوربین عکاسان داخلی و خارجی داده بود. خبرنگاران خارجی که به گفته محمد حسین زاده، مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان ۶۵ رسانه بین المللی برای پوشش این مراسم به مشهد آمده بودند.
حضور تیم های امداد و نجات که طبق آمار جمعیت هلال احمر استان، 180 پایگاه و حضور 800 امدادگر زن و مرد در مراسم بودند و به 80 نفر رسیدگی سرپایی داشتند.
اما آنچه بیش از همه امروز چشم نواز بود، همراهی و همگامی مردم بود که هر کمکی از دستشان بر میآمد انجام میدادند. مثلا دختر و پسرهایی که در توزیع آب کمک میکردند، یا پدری که به همراه فرزندانش وسط خیابان ایستاده بود و کیسه های زباله را دستش گرفته بود تا مردم بطریهای آب معدنی خالی، پوست کیک و هر زباله دیگری را درون آن بیندازند، یا مردمی که به پاکبان ها برای نظافت شهر کمک میکردند یا کمک مردم به یکدیگر برای رفع خستگی و مادربزرگ ها و پدربزرگ ها و مادران بچه بغل بیشترین کمک ها را دریافت کردند.
مردم امروز همبستگی را میان خود فریاد زدند و امیدوارم این وحدت و همراهی مردم همچنان ادامه داشته باشد و روز به روز عمیق تر شود. خون شهید رئیسی به ما یادآور شد اخلاق مهمترین ارزش یک انسان است و اگر آن را بکار بگیریم زندگی مان رنگ خدایی میگیرد.