همزمان با عاشورای حسینی و روز عزای سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ویژه برنامه "خورشید بر نیزه" در حرم مطهر رضوی برگزار شد.
ویژه برنامه"خورشید بر نیزه" در حرم مطهر رضوی
به گزارش آستاننیوز، همزمان با عاشورای حسینی بانوان زائر و مجاور حرم مطهر رضوی با حضور در رواق نجمه خاتون این بارگاه نورانی با شرکت در ویژه برنامه خورشید بر نیزه برای مظلومیت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اشک ماتم ریخته و عزاداری کردند.
این ویژه برنامه عزاداری با قرائت آیاتی از کلام نورانی وحی آغاز شد و سپس نغمههای حزن آلود عشق و شهادت با نوای مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) دلهای عاشقان را رهسپار کربلا و صحرای نینوا کرد.
در ادامه این مراسم زهرا علیپور شاعر دلسوخته اهل بیت(ع) به روایت وقایع عاشورا به زبان شعر پرداخت و مرثیهای جانسوز که برای سالار شهیدان سروده بود را تقدیم عزاداران حسینی کرد؛
نينوا بود وآسمان دل خون
خواب ديدم كه بالب تشنه، بين اندوه خيمه ها بودم
مثل خورشيد ظهر عاشورا، شاهد داغ كربلا بودم
آن طرف سیهزار گرگ اما، این طرف پشت بید میلرزید
دختری بی قرار بابا بود، صحنهها را كه ديد میلرزید
غنچهای روی ساقه پرپر بود، زخمي از جنگ نابرابر بود
داغي از هرتكان گهواره، بردل بي قرار مادر بود
ظهرسوزان از عطش لبريز، در دل لشكر پر از نيرنگ
هركه با هرچه داشت میتازید، هرکه چیزی نداشت هم با سنگ
نينوا بود وآسمان دل خون، دل زينب دل خدا شده بود
توي گودال و تیغ پیدرپی، سری از پیکری جدا شده بود
خيمه وقتي كه سوخت در آتش، آه از سينه زمين برخاست
تا ابد از غم همان یک روز، در زمین و زمان عزا برپاست
مانده در گوشمان صدای زنی، که صلا زد غریبی او را
همه جا کربلا شد از آن گاه، همه ایام نیز عاشورا
در دل واقعه خودم ديدم، هجرتي را به سمت عرش خدا
پاره هاي تني به روي حصير، وسري مانده روي نيزه جدا
دلم از نالهي زني خون است، كه زمين را به آسمان ميدوخت
کوردلها به چشم خود دیدند، دختري راكه معجرش ميسوخت
درميان شلوغي گودال، بدني زير پا پراكنده
همهي دشت پيكرش شده بود، صورتش روي نيزه تابنده
دشت گلگون شده زخون كسي، كه حريمش حريم امن خداست
زينت روي دوش پيغمبر، او خودش نور و مادرش زهراست
از گلستان پرگل زهرا، غنچهاي در خرابه جا مانده
صورتش مثل روز اول نيست، خندهي كوچكش كجا مانده
آن طرف سر درون تشت طلا، وارد مجلس شراب شده
خيزران ميخورد به دندانش، اف به بنيان اين خراب شده
مادرت در عزات بنشيند، داغ بر دامن رباب نريز
لااقل پيش چشم محجوبش، شان خورشيد را شراب نريز
آن طرف خواهري كه بي تاب است، غیرت از هیبتش نمایان بود
دخترمرتضي است اين بانو، حیدر از هیاتش نمایان بود
مثل حيدرزني به هيات نور، لرزه بر پيكر زمين انداخت
خطبهاش ذوالفقار ديگربود، روي رخساركاخ چين انداخت
سهم ما را به ما بده باید، علم و مشک آب برگردد
لااقل گاهوارهی خالی، به کنار رباب برگردد