فاطمه سلیمانی ازندریانی در کارگاه تخصصی «زاویه دید» گفت: باید کسی که علاقهمند به نویسندگی است کتابهای زیادی را مطالعه کند و بسیار هم بنویسد.
تمرین و مطالعه فراوان شرط لازم برای نویسندگی است
به گزارش آستاننیوز، زاویه دید چیست ؟ چه انواعی دارد؟ در داستان نویسی چگونه زاوایای مختلف داستان را روایت کنیم؟ انواع زاویه دید متکی به راوی و انواع زاویه دید بدون راوی محسوس از جمله مباحث درخور توجهی بود که صد و بیست و چهارمین نشست «عصرانه داستان نویسان رضوی» را به خود اختصاص داد.
این نشست به دبیری سید علیرضا مهرداد کارشناس و منتقد ادبی و با حضور فاطمه سلیمانی ازندریانی نویسنده و مدرس داستان نویس و جمعی از نویسندگان نوقلم عصر روز سه شنبه در فروشگاه مرکزی کتاب انتشارات بهنشر واقع در خیابان امام خمینی(ره) برگزار شد.
فاطمه سلیمانی متولد سال ۱۳۶۲ است. او علاوه بر نویسندگی عضو تحریریه گاهنامهها و نشریات متعددی بوده و برای نگارش کتابهایش جوایز متعدد ادبی را دریافت کرده است. «خاکستری یک کابوس»، «به سپیدی یک رؤیا»، «یک خوشه انگور سرخ»، «طلوع روز چهارم»، «یک روز بعد از حیرانی»، «رد سرخ جامانده بر فنجان»، «دلی که نداشتی» برخی از آثار اوست.
«من راوی» پرطرفدارترین زاویه دید
فاطمه سلیمانی که اولین اثرش در سال 1390 منتشر شده و طی این سالها آثار خوبی را نگارش کرده است، گفت: زاویه دید نماد و صدای فردی است که داستان را روایت میکند. نویسنده باید تصمیم بگیرد که داستان را به چه زاویه دیدی روایت کند و تا حد زیادی وابسته به پیرنگ داستان دارد.
وی ادامه داد: از بین زاویهدیدها، «منراوی» یکی از پرطرفدارترین راویها و زاویهدید از نظر نویسنده و هم مخاطب است.در این زاویه دید، مخاطب با راوی داستان احساس صمیمیت بیشتری میکند. به طوری که گویی مخاطب پای صحبتهای راوی نشسته و راوی اسرار زندگی خودش را برای او روایت میکند. اما این من راوی گاهی یک راوی پریشان گوست. راویای که ذهن منسجم ندارد و همه اتفاقات را آشفته میبیند و آشفته روایت میکند. درست است که همچنان یک نفر به عنوان راوی از دل داستان، ماجراها و ذهنیات خودش را روایت میکند، اما این زاویه دید دیگر زاویهدیدِ منراوی نیست. بلکه تبدیل به زاویه دید سیال ذهن میشود. وی افزود: کتاب «طلوع روز چهارم» یکی از بهترین نمونه کاربرد زاویه دید «من راوی » در داستان است. هم چنین من در کتاب «به سپیدی یک رویا» نیز از این زاویه دید استفاده کردهام. این نوع از زاویه دید برای روایت داستانهایی در مورد معصومین(ع)، داستانهای پلیسی و ... کاربرد دارد. برای شروع نویسندگی بهتر است که نو قلمان از این زاویه دید استفاده کنند.
نویسنده کتاب «به سپیدی یک رؤیا» اظهار کرد: زاویه دید دانای کل، توانایی بیان شخصیتهای مختلف به همراه احساسات، عواطف، بیان ظواهر را در خود دارد و برای داستانهایی که شخصیتها و فاصله زمانی زیاد است، کاربرد دارد.
وی تصریح کرد: در این زاویه دید، داستان توسط راوی نقل میشود که از همه امور آگاه است و همه چیز را میبیند و به دو نوع دانای کل مداخلهگر و دانای کل غیر مداخلهگر تقسیم میشود. بهتر است در داستان نویسی از زاویه دید دانای کل غیر مداخلهگر استفاده کرد؛ چرا که نباید نویسنده به جای مخاطب قضاوت کند. بلقیس سلیمانی بیشتر از این زاویه دید دانای کل محدود ذهن در داستانهایش استفاده کرده است.
سلیمانی ادامه داد: زاویه دید دوم شخص وقتی کاربرد دارد که ما مخاطب خاموش داریم و یا راوی چیزی را برای ما تعریف میکند. به طور مثال برای نگارش داستانهایی در مورد شهدا میتوان از این زاویه دید استفاده کرد. کتاب «یک روز بعد از حیرانی» از این زاویه دید بهره گرفته است.
نویسنده «خاکستری یک کابوس»، تصریح کرد: زاویه دید سوم شخص یا نمایشی از بالا به افراد مینگرد و به ذهن هیچ آدمی وارد نمیشود فقط فضا را توصیف میکند و قضاوت را بر عهده خواننده میگذارد. داستان کوتاه «آدمکشها» اثر ارنست همینگوی و نمایشنامۀ مرغ دریایی اثر آنتون چخوف نمونههای خوب از کاربرد این زاویه دید است.
وی با اشاره به اینکه نویسنده باید در حال فراگیری و آموزش باشد، ادامه داد: برای شروع نویسندگی بسیار نوشتن خیلی مهم است باید سعی کرد خاطراتی که مهم است را نوشت و از بین خاطرات ، آنهایی که منتهی به یک داستان میشوند بسیار مهم هستند.اولین کتاب نباید بهترین اثر یک نویسنده باشد. نباید نویسنده اولین اثرش را بعد از انتشار مجدد بازنویسی کند، چرا که باید مسیر پیشرفت نویسنده برای مخاطب روشن باشد و مخاطب بفهمد که نویسنده از انتشار اولین اثرش تا انتشار آثار بعدی به چه میزان رشد کرده است.
سلیمانی در پایان از نامهنگاری، خاطره نگاری به عنوان زاویه دید بدون راوی یاد کرد و افزود: در گفتوگو نویسی به مانند نمایشنامه نویسی از اول تا آخر داستان دو نفر با یکدیگر حرف میزنند.صحبتها رفت و برگشتی است. توصیف و اکتی وجود ندارد . اگر روای داشته باشد باید از اول داستان حضور داشته باشد تا همذات پنداری در همان ابتدای داستان اتفاق بیفتد.راوی داستان میتواند روح یا کودک باشد. خلق راوی کودک در داستان بسیار سخت است و باید ارتباط خوبی با کودکان داشت. برای بکار گیری راوی روح نیز در داستان باید دلیل منطقی وجود داشته باشد.