گزارش/ اینجا خیابان امام رضا (ع) مشهد، میدان بسیج و در چندمتری بارگاه رضوی است. اتفاقاتِ اینجا سخت عاشقانه است و ادبیات و کلمات چقدر ناتوانند تا آنچه این روزها در مشهد امام رضا (ع) و بهخصوص حوالی حرم او در حال وقوع است را روایت کنند.
کمِ ما و کَرَمِ شما آقاجان
به گزارش آستان نیوز در شامگاه شهادت امام رضا (ع) و در ساعاتی که خیابان امام رضای مشهد جای سوزن انداختن نیست خودم را دواندوان به موکب جوانان رضوی در میدان بسیج مشهد میرسانم. غروب دلگیر شهادت امام رضا (ع) ازراهرسیده و زائران و مجاورانش اندوهگین؛ رو بهسوی بارگاهش در حال سوگواری هستند. موکب جوانان رضوی دقیقاً در میدان بسیج و رو به گنبد زیبای امام مهربانیها در یکی از زیباترین مکانهایی که این روزها در این شهر میتوان دید، برپا شده است. هیچوقت مشهد را اینقدر شلوغ و البته سوگوار ندیده بودم. شهر امام رضا (ع) به معنای دقیق کلمه شلوغترین و محزونترین روزهای خود را سپری میکند و شهریورماه ۱۴۰۳ در مشهد عجیب خاطرهانگیز و دیدنی شده است. هر سو نگاه میکنی خیل عزادارانی را میبینی که مرثیهخوان بهسوی حرمش در حرکتاند.
خدمترسانی از خوزستان تا یزد و کرمان
اینجا جوانهای ۱۷ استان کشور در قالب شبکه جوانان رضوی سازماندهی شده و موکب جوانان رضوی را برپا کردهاند. خیاطخانه، قهوهخانه، چایخانه، نانوا خانه، واحد امداد سیار و... از جمله غرفههای این موکب است. موکبی بزرگ و کامل که یک مجموعه امکانات متنوع و منظم و تمیز به زائران ارائه میکند.
جوانهای عاشق حضرت در آن جمع شدهاند تا خدمتگزار زائرانش آن هم در این روزهای شلوغ مشهد باشند.
اکنون که به موکب جوانان رضوی رسیدهام خیابان امام رضا (ع) و میدان بسیج شلوغترین ساعات خود را سپری میکنند و خادمان موکب با تمام قلبشان در حال خدمتگزاری هستند. در صف مضیف، ماکارونی به زائران میدهند. عطر قهوه عربی تمام فضای موکب را پرکرده است. خادمان عربزبان خوزستانی با دستار عربی مشغول آمادهکردن قهوه هستند تا در اختیار زائران قرار دهند. شربتهای گیاهی با طعم و عطر فوقالعاده را جوانهای کرمان آماده کردهاند. توی لیوان ریختهاند و در سینیهای مشکی تعارف میکنند تا زائران خسته از راه، گلویی تازه کنند.
یکی از شربتها را که میگیرم رو به گنبد امام رضا (ع) به او سلام میکنم و بعد این شربت فوقالعاده را که عطر نوشیدنیهای اصیل ایرانی دارد مینوشم. چای با طعم ایرانی را جوانهای یزد دم میکنند تا زائران رضوی بنوشند و خستگی از تن به در کنند. مداحیهای رضوی در حال پخش است: «سلطان قلبم، یادِ حرم هواییم میکنه/ هر روز هفتهٔ خدا، امام رضاییم میکنه...» طبیب خانه شلوغ است و خستگان راه پیادهروی را تیمار میکنند. نانوا خانه تازه آغاز به کارکرده و در خیاطخانه چند خانم که از چهرههایشان مشخص است اهل جنوب کشور هستند در حال دوخت و دوزند.
این حال و هوا را با هیچچیز عوض نمیکنم
ایمان را در خیاطخانه میبینم. ۲۷ سال دارد با موهایی خرمایی و چشمهای رنگی. میگوید از روستای کلاته بزرگ از توابع نصرآباد تربتجام با پای پیاده به مشهد آمده است. ۴ روز در راه بوده و تا ساعتی دیگر در صحن پیامبر اعظم (ص) در این غروب غمانگیز دست بر سینه از نزدیک به امام رضا (ع) سلام خواهد کرد و به او خواهد گفت کیلومترها راه را به عشقش پیموده تا در این شامگاه محزون؛ زائر بارگاهش باشد. ایمان میگوید: «هر سال همین روزها با پسرهای روستا پیاده به مشهد میآییم. مثل این حال و هوا را هیچجا نمیشود تجربه کرد. من وقتهای دیگری هم در سال زیارت میآیم. ولی زیارت ایام شهادت آن هم بااینحال و هوای مشهد را با هیچچیزی عوض نمیکنم».
ایمان برای تعمیر کیف کمریاش که تنها وسیله همراه او در این روزهای پیادهروی بوده به خیاطخانه موکب جوانان رضوی مراجعه کرده است.
از اردبیل تا فلکه آب مشهد به عشق امام رضا (ع)
مرد جوان اردبیلی به اسم جعفری با آن تهلهجه زیبای آذری روبروی من ایستاده است. بیسیم به دست این سو و آن سو میرود تا هماهنگی فعالیتهای موکب جوانان رضوی را انجام دهد. وقتی میگوید: «از روزی که آمدهام آنقدر سرمان شلوغ بوده که ترجیح دادهایم زیارت را از همینجا بجا آوریم و خدمتگزار زائران حضرت باشیم»، غمی سنگین بر دلم مینشیند و به حال خوبش غبطه میخورم. میپرسم حتی یکبار هم زیارت نرفته است؟ سر تکان میدهد: «نه واقعاً. تا میدان آب (فلکه) رفتهام از حضرت اذن خدمت گرفتهام و برگشتهام موکب. خدمتم که تمام شود یک روز در مشهد هستم آن ۲۴ ساعت را در حرمش میگذرانم».
میپرسم وقتی موکب را جمع کنند و برای خداحافظی خدمت حضرت برسد به او چه خواهد گفت؟ به فکر فرومیرود و با لحنی محزون جواب میدهد: «میگویم آقا! کمِ ما و کَرَم شما. امید که این خدمت ناقابل را از این جوان اردبیلی و بقیه دوستانش در این موکب بپذیرید».
حالا در آشپزخانه موکب جوانان رضوی حضور دارم. حاجی با موبایلش ۳۰۰ کیلو پیاز سفارش میدهد. اهالی «رودان» با کیسههای برنج و عدسشان آمدهاند تا پلو عدس طبخ کنند. ظرفهای بزرگ عدس و لپه و برنج و... خیس است تا غذای موکب طبخ شود. همه خادمان در حال تلاشاند. انگار واژهای به اسم خستگی اصلاً به گوششان نخورده است. در دلم میگویم امام رضا (ع) میداند چه ارادتمندانی دارد و چقدر بابت این خادمانی که دارد مسرور است.
جوانانی از استانهای مختلف کشور پایکار خدمت به زائران
میلاد شعیبی که در این موکب به او حاجی میگویند را در آشپزخانه ملاقات میکنم. یکدستش موبایل است آن یکی دست هم عصا.
او دبیر شبکه جوانان رضوی است. در جواب سؤالم درباره فعالیتهای موکب جوانان رضوی میگوید: امسال هفتمین سالی است که موکب جوانان رضوی با حمایت مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی فعالیت میکند. از ۱۷ استان کشور در این موکب خدمتگزارند. نوجوانان و جوانان مشهدی در سه موکب دیگر مؤسسه جوانان با نامهای موکب جامع دخترانه حضرت نجمه سلامالله علیها، موکب تعاملی شبابالشمس و موکب شهید چمران در حال فعالیت هستند و اصرار داریم در این موکب غیر مشهدیها که علاقهمندند بیایند و در ۹ غرفه خدمتی، فعالیت کنند. در آشپزخانه مرکزی ما، روزانه دهها هزار بسته برای وعدههای مختلف زائران آماده و طبخ میشود. هزاران لیوان نوشیدنی چای، شربت گیاهی، قهوه و چند هزار نان سنتی و میانوعدههای مختلف روزانه بین زائران توزیع میشود. دو پزشک فوقتخصص در طبیب خانه فعالاند. در این ۴ روز سعی داریم هر کاری از دستمان برمیآید برای زائران آقا انجام دهیم.» حاجی که با تمام خستگی؛ لحظهای لبخند از صورتش محو نمیشود در پایان گفتوگو آرزو میکند امام رضا (ع) این خدمات ناقابل را به کرمشان بپذیرند و باز هم اجازه خدمتگزاری به این جوانان عنایت کنند.
گزارشگر: صدیقه رضوانینیا