همزمان با هفته گرامیداشت دفاع مقدس، محفل شبشعر در حرم مطهر رضوی برگزار شد.
برگزاری شبشعر دفاع مقدس در حرم مطهر رضوی
به گزارش آستان نیوز، در این محفل ادبی که با حضور جمعی از زائران و مجاوران در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی برگزار شد، سید محمدرضا یعقوبی آل، شاعر حماسهسرای مشهدی در شعر خود به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و فلسطین اشاره و اینگونه شعرخوانی کرد:
یَد بیضا به سحر سامریها آتش اندازد
همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه «قانا» را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
جنایت کرد در «المَعمَدانی» تا بپوشاند
شکست آشکار خویش در طوفان اقصی را
خروش آه محرومان و جوش اشک مظلومان
بهزودی میدهد بر باد اولاد یهودا را...
شعری شورانگیز معطر به عطر شهدا
حجتالاسلام سید حسین سیدی نیز در این مراسم غزلی پر احساس و شورانگیز که معطر به عطر و بوی شهدا بود را برای حاضران اینگونه قرائت کرد:
باز از جمع شما بوی خدا میآید
باز از جمع شما بوی خدا میآید
بوی شیدایی، بوی شهدا میآید
شهدایی که پر از نور حقایق بودند
همه جانبرکف و آزاده و عاشق بودند
زندگی را پر از احساس گلایل کردند
غنچه بودند که در جبهه حق گل کردند...
تداعی خاطرات جنگ
علیرضا خاکساری شاعر نامآشنای حوزه دفاع مقدس نیز با غزلی زیبا در این محفل ادبی حاضر شد و با ابیات شعرش برای لحظاتی مخاطبان را به حال و هوای جنگ و جبههها برد و خاطرات آن روزها را در ذهنها زنده کرد:
تاریخ را باید که بعد از ما بگویند
آن لحظههای ناب را در یاد داریم
ما خاطرات از سوم خرداد داریم
با دستخالی شهر را آزاد کردیم
آن شب دل روح خدا را شاد کردیم
از دست دشمن خاک خود را پس گرفتیم
پسکوچههای پاک خود را پس گرفتیم
درسی به شمر خولی و جلاد دادیم
خاکستر صدام را بر باد دادیم
سربندمان نام امیرالمؤمنین بود
یکگوشه از پیکار ما فتحالمبین بود
تاریخ را باید که بعد از ما بگویند
از برکت خون جهانآرا بگویند...
شعرخوانی شاعر آئینی، سید ابوالفضل مبارز، بخش بعدی شبشعر دفاع مقدس در حرم مطهر رضوی بود. این شاعر جوان نیز زائران حرم مطهر رضوی را میهمان شعری پر شور و انقلابی کرد:
اینک ببین ای عشق، عالمگیری خود را
لبخند تو در لحظه آغاز خواهد ماند
عاشق شدی این عشق اما راز خواهد ماند
روی سپید و خون سرخ جامهی سبز است
چون پرچمی در باد جریانساز خواهد ماند
هر کس به خاک سرزمینش دل نمیبندد
در آسمان زندانی پرواز خواهد ماند
از خودنمایی میگریزی و هر آیینه
از دیدنت آیینه حتی باز خواهد ماند
گفتی برای مادرم بنویس فرزندت
در انتظار فصلی از اعجاز خواهد ماند...