پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی بنام آستان نیوز شامل اخبار آستان قدس رضوی،تصاویر آستان قدس رضوی و رویدادهای موقوفات امام رضا

۱۴۰۳-۱۰-۰۶

گزارشی از حال و هوای فرشته‌های 9 ساله مدرسه امام رضا(ع) در جشن بندگی خداوند

گزارش/حالا که 9 ساله شدند، مثل همه دخترها، در آن پوشش سپید بلند و کامل، مثل فرشته‌ها به نظر می‌رسند. 

امروز سالن اجتماعات مدرسه امام رضا(ع)، مملو از دخترهای کلاس سومی ابتدایی دخترانه امام رضا(ع) واحد5 است تا همراه بزرگترهای‌شان، ورودشان به سن عبادت را، جشن بگیرند.  
به گزارش آستان نیوز، با ذوق و شوق، چادر سپید گل‌گلی می‌پوشند؛ وضو می‌گیرند، خوش‌بو و با لبخند منتظرند.
 چون فرشته‌های 9 ساله مدرسه امام رضا(ع) تا چند دقیقه دیگر، در وقت اذان، با مهربان‌ترین مهربانان قرار ملاقات دارند. 
 

به جمع بندگان خاص خدا خوش آمدید  
سیدمحمدصادق علی پرست، مدیرعامل بنیاد فرهنگی رضوی، در ابتدای جشن تکلیف پشت تریبون می‌رود و پس از تبریک رسیدن دخترهای کلاس سومی مدرسه امام رضا(ع) به سن تکلیف و عبادت، می‌گوید: امروز، یکی از زیباترین جشن‌های زندگی شما است ،چون توفیق پیدا کردید در شمار بندگان خاص خدا باشید.  
وی با بیانی تمثیلی، خطاب به بچه‌ها می‌گوید: احتمالا تا حالا به‌نام خودتان کارت دعوت دریافت نکردید. 
مثلا به مراسم عروسی دعوت نشدید. چون کارت را برای بزرگترها می‌فرستند. امروز از طرف خدا برای حضور در جمع بندگانش دعوت ویژه شدید. پس دخترهای گلم، خیلی بزرگ‌تر و خانم‌تر شدید. 
علی پرست تصریح می‌کند: از امروز برای انجام واجبات دینی مثل خواندن نماز، روزه گرفتن و رعایت حجاب و مانند این‌ها به شما تذکر می‌دهند. 
چون خدا منتظر است، شما را در صف نمازگزاران و مؤمنانش ببیند.  پس شرایط امروز شما با دختر دیروز و پارسال فرق می‌کند. شما عزیزان از امروز برای پیروی از امر خدا مسئول هستید. 
او تأکید می‌کند: پس این مقام خیلی بالایی است که خدا، خودش شما را دعوت کرده است. به همین خاطر،  این اتفاق مهم را جشن می‌گیریم. ما اتفاقات مهم و بزرگ زندگی‌مان را جشن می‌گیریم؛ جشن تولد، سال نو، جشن ازدواج و... 
مدیرعامل بنیاد فرهنگی رضوی به زبان خودمانی و قابل‌درک به بچه‌ها می‌گوید: «ما و همه بزرگترهای خانواده و مدرسه‌، در این جشن دور هم جمع شدیم تا ورودتان به سن بندگی و عبادت خدا را تبریک بگوییم. این جشن مبارک تان باشد.

از این به بعد مسئولید
در میان همهمه دخترکان، سراغ یکی از آن‌ها می‌روم که مثل بقیه، همراه مادرش، گرم پوشیدن و تنظیم چادر نمازش است. 
خودش را سیده فاطمه صاحبی، دانش آموز کلاس سوم1 معرفی می‌کند. از او می‌پرسم: رسیدن به سن تکلیف یعنی چه و چه فرقی با تکالیف مدرسه دارد؟ 
او ساده و بی‌آلایش، معنی بلند ایمان را برایمان ترجمه می‌کند: سن تکلیف یعنی از این به بعد، مقابل خدا مسئولیم. هم باید عبادت کنیم و همه دختر بهتری بشویم. تا خدا ما را بیشتر دوست داشته باشد و به ما برکت بیشتری بدهد. 
او مثل خیلی از دخترها، از 8 سالگی نماز می‌خواند و ماه رمضان‌ هم یکی در میان، روزه کله‌گنجشکی گرفته است، اما می‌گوید: از امسال باید نمازهایم را مرتب و سر وقت بخوانم.
 روزه را هم نمی‌دانم بتوانم همه ماه رمضان بگیرم ولی تلاشم را می‌کنم. 
از پارسال، توی ذهنم، خودم را برای سن تکلیف آماده کردم. وقتی رمضان برسد، از خدا می‌خواهم بیشتر از پارسال کمکم کند. 
 
خانم‎تر از قبل 
آیه علیزاده، یکی دیگر از دانش آموزان کلاس سومی این جمع تازه مکلف است. 
او هم تأکید می‌کند، از اواخر کلاس دوم، اعمال عبادی را انجام می‌دهد و حجابش را از درست بستن روسری تا پوشیدن چادر، رعایت می‌کند. از او هم معنای تکلیف شدن را جویا می‌شوم و تصور و باورهای تازه پاگرفته‌اش را برایم این‌گونه توصیف می‌کند: تکلیف مدرسه برای مشق نوشتن و یاد گرفتن درس از معلم بود.
 این تکلیف هم نوعی درس گرفتن است. درس و تکلیفی که خدا به ما داده است.
از او می‌پرسم: «آیه» پیش از سن تکلیف با حالا چه فرقی کرده؟» در جوابم می‌گوید: قبلا سلام می‌کردم ولی حالا زودتر از بقیه سلام می‌کنم. با پدر و مادرم مهربان‌تر رفتار می‌کنم، قبلاً یکی، درمیان نماز می‌خواندم، حالا مواظبم که نمازم قضا نشود، مراقبم، دستم به نامحرم مثلا پسر عمو و پسرخاله‌هایم نخورد .
مادرش، خانم قنبریان، جان کلام را در یک عبارت بیان‌ می‌کند: آیه، در این یک‎سالی که منتظر رسیدن سن تکلیف است، خانم‎تر شده. در مدرسه و معاشرت‌ها، آداب‌دان‌تر از قبل رفتار می‌کند.» 
 

صفی از فرشته‌های زمین
نوای ملکوتی اذان فضای مدرسه را آسمانی‌تر می‌کند. سجاده‌های سفید با ستونی از فرشتگان کوچک نمازگزار، پشت حجت الاسلام عسکرزاده، آماده اقامه نماز هستند. 
حرفی که پیش از شروع نماز، حاج آقا، رو به دخترها می‌گوید: «تا حالا این همه فرشته را یکجا ندیده بودم ،ورودتان به سن تکلیف را تبریک می‌گویم.»
بعد از وقت نماز، جشن آغاز می‌شود و از آنجایی که همیشه یک گوشه مراسم مدارس امام رضا(ع) را دانش آموزان فعال و پرتوانش می‌گیرند، امروز هم روی سن، چندتایی از دخترها، 

جمع شدندو چقدر هم شیرین و خوش زبان اند و دل همه مهمانان را با تعابیر زیبا و آن طنینِ شنیدنی صدای‌شان، می‌برند. 
حلما حسین زاده از کلاس سوم4، یکی از همین مجریان خوش‌زبان مراسم است. چند دقیقه در اثنای برنامه، کنارش می‌نشینم تا از حس و حال مکلف شدنش برایم بگوید: خیلی خوشحالم که به این سن رسیدم. 
چون حالا می‌توانم با نماز و روزه گرفتن و کارهای خوب دیگر، به خدا نزدیک‎تر شوم تا خدا از من بیشتر خوشش بیاید و بروم به بهشت. 
او به برخی مصایق ورود به سن تکلیف را از نگاه خود چنین شرح می‌دهد: با دوستان کوچکترم مهربان‌تر رفتار کنم، زودتر سلام کنم، به بقیه حرف بدی نزنم که ناراحت شوند.
توی خانه، کمتر سربه سر برادر بزرگترم بگذارم که بتواند درس بخواند، در جمع کردن سفره و گردگیری خانه به مادرم کمک کنم و... تا مسلمان خوبی باشم.  
 

نشانی از تربیت دینی 
در میان صندلی‌های سالن، کنار چند تایی از نومکلفان جا می‌گیرم تا سرِ صحبت را با یکی از آن‌ها که ابراز آمادگی کند، باز کنم.
 حلما شریفی که دانش آموز کلاس سوم3 امام رضا(ع) است، با روی باز می‌پذیرد و با پاسخ‌های پخته‌ای که به ما می‌دهد، غافلگیرمان می‌کند.
 جواب‌هایی که حکایت از فرایند تدریجی و صحیح  تربیت دینی او از کانون خانواده تا دل مدرسه دارد. 
او پیش از هر چیز، سن تکلیف را برایم ترجمه می‌کند: سن تکلیف یعنی همه کارهای خوبی که خدا برعهده ما گذاشته و دوست دارد، ما هم به خوبی انجام‌شان دهیم. مثلا، اگر نمازهایم را اول وقت بخوانم، خدا خوشحال می‌شود. 
می‌پرسم: «حالا اگر دیرتر بخوانی چه می‌شود؟». حلما جواب می‌دهد: خدا نمازم را قبول می‌کند، ولی مامانم گفته؛ «ما با نماز خواندن سروقت، ثواب می‌بریم و آن‎ها آجرهایی می‌شوند که فرشته‌ها در بهشت برایمان قصر بسازند.
 اگر نماز را دیرتر بخوانم، ثواب‌ها کم می‌شود و به جای یک قصر بزرگ و طلایی، فقط یک کلبه ساخته می‌شود که خیلی حیف می‌شود! 
سپس از او می‌پرسم: «اگر بعد از سن تکلیف کارهای بد بکنیم، چطور می‌شود؟» باز جواب جالب توجه دیگری می‌دهد: مثلا اگر به مامانم حرف بدی بزنم، به همان اندازه کار بدم، تنبیه می‌شوم.
 ممکن است دستم کمی زخم شود. یک روحانی در مراسمی که مدرسه ما را به حرم برده بود،می‌گفت: خدا خیلی مهربان است و ما را دوست دارد. 
به همین خاطر اگر کار بدی بکنیم، ناراحت می‎شود. 
من می‌دانم که خدا به ما بچه‌ها که کوچکیم، کمتر سخت می‌گیرد، ولی ما هم باید این مهربانی‌اش را جواب بدهیم و کمتر از بقیه، کار بد کنیم. 
مثلا اگر به پدرومادرم خوبی کنم، مرتب دعایم می‌کنند و خدا ثواب‌ زیادی برام می‌نویسد، آن وقت وضع خودم و خانواده با هم خوب می شود.
 ممکن است من هم زودتر به آرزوهایی که دارم برسم».  
هیچ دوست نداشتم این گپ‌وگفت شیرین، بین من و حلما خانم تمام شود ولی ورودِ پدرهای گل به‌دست به سالن و گرفتن عکس‌های یادگاری خانوادگی، حکایت از آن داشت که جشن به پایانش نزدیک می‌شود. 
 جشنی که تازه آغاز راه بندگی، شناخت خود و خدا بود. 
گزارش از سارا صالحی

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

تولیت آستان قدس رضوی

حضور جوانان در کانون‌های رضوی؛ فرصتی برای تعمیق معنویت در آینده‌سازان است
تولیت آستان قدس رضوی حضور نسل جوان در کانون‌های خدمت رضوی را حائز اهمیت دانست و گفت: کانون‌های خدمت رضوی باید محلی برای…

تلویزیون اینترنتی