پیرزن با وجود بیماری همراه با همسرش، به استقبال کاروان خدام میآید. پاهای بیرمقش را با زحمت بر زمین میکشد و در حیاط خانه، به مهمانان خوشامد میگوید.
اینجا بوشهر است به وقت دلدادگی
پرچم سبز را که میبیند، اشک از چشمهایش میجوشد و بر صورت رنجورش روان میشود. سفیران رضوی، تبرکیها را تقدیم میکنند و برایش آرزوی شفای عاجل دارند.
یکیشان میپرسد، چند سفر به مشهد آمده است؟ انگشتهایش با حسرت روی عدد سه ثابت میماند. خادم مهربان امام، از خدا میخواهد به زودی بعد از به دست آوردن سلامتیاش، زائر حرم رضوی شود.
همه با این حرف انشاءالله میگویند و انگار پیرزن هم از این تصویر، جان میگیرد. حالا چشمهای اشکیاش در طلب گنبد طلایی امام رئوف، میخندد.
خدمت با رنگ و بوی حضرت
«همیشه دوست داشتهام به عنوان خادم کوچک امام رضا(ع) هالهای از محبت ایشان و رأفتشان را همراه خودم داشته باشم تا اگر کسی درخواستی داشت، تا جایی که بتوانم، انجام دهم.
در سفرهای دهه کرامت، زیاد پیش میآید کسی بگوید مریضی دارد و نذری و تبرکی بخواهد. تا جایی که برایم مقدور است دوست دارم نگاهم به ارادتمندان حضرت، کریمانه باشد، چون وقتی من از طرف امام آمدهام، باید رنگ و بوی ایشان را داشته باشم و همواره در تلاش هستم، امام رضایی، رفتار کنم.»
اینها را یدالله علیزاده بذرافشان، میگوید. مبلغ کاروان سفیران رضوی به بوشهر یکی از دورترین استانها از مشهدالرضا(ع) که پنجمین سال است افتخار همراهی این کاروان را کسب کرده است.
انگیزهاش از شرکت در این سفرها را علاوه بر انتقال سیره رضوی، تغییر نگاه مردم به روحانیت و دید نسل جوان و نوجوان نسبت به لباس این قشر اعلام میکند. او معتقد است، نظیر این فضا و موقعیت تبلیغی بسیار عالی، در هیچ برهه زمانی و مکانی و هیچ نقطهای از دنیا وجود ندارد و کاروانهای رضوی در ساحتهای مختلف مردمی، هیأتی، زندان، بیمارستان، محیطهای آموزشی، مجموعههای قرآنی و فرهنگی، کارخانهجات، صنایع تولیدی و خیلی موضوعات دیگر، فراگیری بینظیری در چرخه تبلیغ دارند.
این خادم درگاه رضوی، پیوسته از امامش میخواهد، توفیق خدمتگزاری از او سلب نشود و بتواند با نوکری کاری انجام دهد که، به چشم آن حضرت بیاید.
شنیدم امام رضا(ع) مریضا رو شفا میده
خادمین مهر و عشق، در بیمارستان حضور یافتهاند. پرچم متبرک را از اتاقی به اتاق دیگر میبرند و شمیم کوی دوست را همهجا جاری میکنند.
در فضایی که از ذکر «یا رضا(ع)» دلها هوایی شده و چشمها بارانی. تبرکیها به دست پرسنل و مادران میرسد و زیر بالش کودکانی قرار میگیرد که این سعادت را یافتهاند تا تولدشان مصادف با ایام میلاد امام مهربان و حضور نمایندگانش، باشد.
خیلیهایشان نذر امام رضا(ع) هستند و اسامی رضوی دارند. اما خوشحالتر از همه خانوادهای هستند که بعد از 22 سال صاحب فرزند شدهاند و به یُمن این حضور، رضا نامگذاریاش، کردهاند.
بخش زایمان، تنها قسمت کوچکی از مراکز درمانی است که کاروانیان بوشهر، راهی آن شدهاند. علیزاده بذرافشان، از حضور نمایندگان امام هشتم در مراکز درمانی فراوان و دیدار شخصی با بیماران صعبالعلاج میگوید.
در این میان، خاطرهای عجیب از بیماری شفایافته در ذهنش حک شده است: «در این سفر با یک بیمار سابق سرطانی ملاقات داشتیم که سالها قبل همه دکترها جوابش کرده بودند. این فرد طبق گفته خودش در آن دوران، اعتقادی به امام رضا(ع) نداشت،اما وقتی میشنود ، امام گرههایی را باز میکند که به دست هیچکس باز نمیشود به ایشان توسل میجوید.
دکترها به او گفته بودند تا ده روز دیگه زنده است اما الان چهار سال میشود که در کمال سلامتی است و هیچ آثاری از سرطان در بدنش وجود ندارد. این جریان به واسطه خوابی که در حرم دیده بود، برایش اتفاق افتاد.»
سلام به امام مهربان از دورترین نقطه ایران
کارکنان سکوی ساندک، در هُرم گرمای بوشهر مشغول کار هستند که زیباترین اتفاق زندگی برایشان رقم میخورد. در دورترین نقطه از حرم امام رضا(ع) جایی که حتی نمیتوانند ارتباطی یا خانوادههایشان برقرار کنند و خیلی وقتها 14 الی 25 روز روی آب هستند.
باگرد، مقابل دیدگانشان به زمین مینشیند و سفیران رضوی برای عرض خداقوت، از راه میرسند.
مبلغ کاروان «زیر سایه خورشید» در این خصوص میگوید: «رفتن به سکوی ساندک از خاطرهانگیزترین برنامههای این سفر بود. اتفاقی که اصلا قابل برنامهریزی نبود و تا بهحال کاروانی این اقدام را نکرده است. 35 دقیقه از ابتدای عسلویه تا آنجا را با بالگرد پرواز داشتیم تا این اتفاق خوب رقم بخورد.
برای آدمهایی که روزهای متوالی در فضایی 40 متری وسط دریا بودند و بهشدت، شرایط سختی داشتند. آنها برای اینکه یک روستای سرد ایران امسال بدون گاز نماند، تلاش میکردند و در حال احداث دو چاه گازی بودند.»
به یاد زائران بیبازگشت
خادمان که به روستای سالمآباد دلوار میرسند، قیامت به پا میشود. عدهای مینالند. عدهای میخندند. عدهای اشک حسرت میریزند.
در کوچهای که 8 ماه است خانوادههایش عزادار 10 نفر از عزیزان خود هستند و هنوز لباس مشکی، از تن بیرون نیاوردهاند.
10بانوی زائر حرم امام رضا(ع) که بامداد 27 شهریور سال گذشته در سانحه دلخراش تصادف اتوبوس مسافربری در محور طبس-یزد، جان باختند و حسرت زیارت امام مهربان را بر دل خود و داغ این سوگ را بر قلبهای عزیزانشان، باقی گذاشتند.
خادمان با شمیم حرم مطهر امام میآیند تا مرهمی باشند بر زخم فراق. اشک از چشمها جاری است و دلها در حسرت میسوزد.
سفیران رضوی شمیمی آشنا دارند. عطر مهربانی میدهند و رایحه عزیزانی که زائران بیبازگشت کوی امام شان شدند.
علیزاده بذرافشان، علاه بر خاطره دیدار با این خانوادهها، از خاطرهانگیزترین دیدارهای خود و همکاروانیانش در این سفر میگوید:
«در این سفر، فراوان شنیدیم و کرامتها دیدیم. آدمهایی را که امام قبل از ورود خدامش به آن شهر به خوابشان آمده و گفته بود بالاخره قرار است زائرش شوند.
ایمان راسخ والدین شهدا را با همه وجود لمس کردیم. یکی از این دیدارها مربوط به خانواده شهیدی بود که او با وجود مدرک دکتری، بعد از قطعنامه جنگ، برای حفظ امنیت جاده خرمشهر به مصاف دشمن رفت. شهیدی که قبل از شهادت حتی محل دفنش را هم مشخص کرده بود.»
نور در تاریکی
نامشان زندانی است و خیلیهایشان خطاهای بزرگی مرتکب شدهاند. اما ابر سخاوت امام عطوفتها بر همه یکسان میبارد.
نمایندگان حضرت که به ملاقاتشان میآیند، دلهای آنان میلرزد. آیا این یک نشان روشن در روزهای سخت و سیاه زندان نیست؟ «با حضور در زندان، حس مستأصل شدن و رهایی از هرگونه اتصال را غیر از امام رضا(ع) بین افراد دیدم.
آنها فارغ از هر پارتیبازی و مقام و پول و سفارشات، تنها مسیر را برای نجات خود توسل به امامشان میدیدند و بازگشتشان از بدیها به خوبیها بود.
خیلیها توبه میکردند و خیلیها با امام عهد میبستند که اگر آزاد شوند اشتباهات گذشته را جبران کنند.
از اتفاقات جالب دیگر، لحظهای بود که یکی از اهل سنت در مرکز اصلاح تربیت به واسطه تبلیغات و حضور کاروان امام رضا(ع)، به مکتب شیعه جعفری، مشرف شد.»
قبل از سفر حاجتم را گرفتم
خادم مهربان امام، بهترین دستاوردش را از این سفر، حوائج برآورده شدهای میداند که قبل از عزیمت از حضرت دوست گرفت است.
«خود آقا دستورشان این است که مزد کارگر را قبل از کار باید داد. من به عنوان کارگر امام رضا(ع) در این سالها قبل اینکه سفرهای زیر سایه خورشید شروع شود حاجتم را گرفتهام.
دستاورد دیگرم این است که ما ساکنین مشهد، در اقیانوسی هستیم که تا از آن دور نشویم عظمتش را درک نمیکنیم. اگر در مشهد زائری زیارت کند خیلی حس و حال او را متوجه نمیشویم اما وقتی به1700 کیلومتری مشهد میآییم تازه متوجه میشویم چه دلهایی که به حضور حضرت گره خورده است، در استانی مثل بوشهر که حرارت دل مردمانش از گرمای هوا نه کمتر بلکه خیلیخیلی بیشتر است.»
هدیه سادات میرمرتضوی
تولیت آستان قدس رضوی
