تلویزیون اینترنتی آستان نیوز
برای نمایش آرشیو پخش زنده کلیک کنیدنفسهایش از هیجان در سینه حبس شده بود، حسینیه امام رضا (ع) اراک، برای او دریچهای بهسوی عالمی دیگر بود. اولین چهارشنبه امام رضایی بود که در این حسینیه حاضر شده. نشسته بود کنار، مثل یک تماشاگر ناظر. نگاهش بین چهرههای نورانی خادمیاران رضوی که با عشق و ارادت دور کرسی تلاوت حلقهزده بودند، میچرخید.
هر نغمه قرآن، گویی بر جانش مینشست و او را بیشتر به این جمع آسمانی نزدیک میکرد. بوی عود و گلاب و صدای قاری قرآن، فضایی ساخته که قلب هر نوجوانی را بهسوی معنویت سوق میداد.
لبخند دعوت و پیوستن به قافله نور
ناگهان محمدرضا، نگاهش با یکی از خادمیاران گره خورد. لبخندی از سر مهر و دعوت بهسوی او آمد. انگار تمام تردیدهایش در آن لبخند آب شد. با اشارهای دوستانه او را به جمع قرآنخوانان فراخواند. قدمهایش استوار اما با لرزشی شیرین در دل به جلو رفت. راهش را از میان جمعیت باز کرد و در فضایی گرم و صمیمی، به جمع برادران قرآنی پیوست.
جای خالیاش، گویی از قبل آماده بود. همین که کنارشان نشست، انگار تمام دنیا برایش معنی دیگری پیدا کرد.
رحل و قرآن؛ هدیههای آسمانی
برایش رحل و قرآن آماده کردند. رحل چوبی، با آن نقش و نگارهای ساده اما پرمعنا و قرآن درخشان، گویی دو هدیه از سوی مولایش امام رضا (ع) بود. وقتی دستش را روی صفحات گذاشت، انگار تمام هستیاش به لرزه افتاد. حس کرد که این فقط یک قرآن نیست، بلکه راهنمایی است برای تمام زندگیاش.
قلبی که تا چند لحظه پیش در اضطراب بود، حالا در جمع قاریان کرسی تلاوت رضوی، آرام گرفت و غرق در دریای نور کلام الهی شد.
احساسی وصفناپذیر در آغوش کلام الهی
آن لحظه، لحظهای بود که هیچوقت از خاطرش پاک نخواهد شد. حس حضور در جمعی که همه دلشان برای خدا و اهلبیت (ع) میتپید، حس ارتباط مستقیم با کلام الهی و حس اینکه توسط خادمان امام رضا (ع) پذیرفته شده، گویی او را به آسمانها برد. دیگر آن پسر نوجوان تنها نبود؛ عضوی از خانواده بزرگ قرآن و ارادتمندان حضرت رضا (ع) شده بود.
محمدرضا زیر لب، با نوای دلنشین قاری قرآن، همگام با او، شروع به خواندن کرد و آرامآرام، تمام وجودش غرق در این حس و حال وصفناپذیر شد؛ حس حضوری که تا ابد در قلبش خواهد ماند.
یادداشت: فاطمه دائی بیگی
انتهای پیام/