به گزارش آستان نیوز، حس و حال پاییزی، بوی چای دارچینی و صدای زنگ در هوای مدرسه میپیچد و پنجرهٔ سالن مطالعه نیمهباز است.
صدای باد میانبرگهای خشک حیاط میچرخد و محمد عرفان قبول، دفتر مشقش را کنار میگذارد، کتابی آبیرنگ را از کیفش بیرون میکشد: عیار تجربه؛ اثری از مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی که حالا به چاپ شانزدهم رسیده و میان نوجوانان و جوانان علاقهمند به اندیشه و فلسفه، حرفهای تازهای دارد.
علم خوبه اما...
عرفان میگوید، اول فکر میکرده با یک کتاب خشک و فلسفی روبهروست، اما هرچه جلو رفته است، حس کرده دارد در یک گفتوگوی زنده میان «علم امروز» و «حقیقت فراموششدهٔ انسان» شرکت میکند.
او میگوید: اولش فکر میکردم قراره با کلی واژهٔ سخت و بحثهای عجیب سروکله بزنم، ولی کمکم حس کردم دارم با خودم حرف میزنم... با اون بخش از ذهنم که همیشه دنبال جواب سؤالهای عمیق بود. مثل وقتی که توی سکوت، فقط به آسمون نگاه میکنی و نمیدونی چرا یه چیزایی رو حس میکنی، ولی نمیتونی توضیحش بدی.
این کتاب از همان آغاز، ذهن را درگیر جملهای میکند که نویسندهها با آرامش، اما قاطعیت مینویسند: «علم خوبه، اما علم همه چیز نیست.» عرفان میگوید، همین جمله برایش مثل تلنگری بوده در دنیایی که «هر چیز رو با داده و فرمول میسنجیم.»
او ادامه میدهد: برای ما که با گوشی و اینترنت بزرگ شدیم، تجربه یعنی چیزی که توی آزمایشیا ویدیو دیدیم. ولی این کتاب میگه پشت هر تجربه، یه عقل و یه شهود هست که داره راهو نشون میده. یهجور حس کردم دارم از سطح دادهها رد میشم و میرم سمت معنا.
در فصلهای مختلف کتاب، او با واژههایی روبهرو میشود که هر کدامش مثل چراغی در ذهنش روشن میشوند. از بحث دربارهٔ ادراکات حسّی و عقلانی گرفته تا نقد رنسانس و علم مدرن.
عرفان، با لبخند میگوید: اونجایی که نوشته بود «علم امروز دنبال یقین بود، ولی به عدم قطعیت رسید»، حس کردم این جمله مال همین زمانه مونه.
ما همهچی رو میخوایم بفهمیم، ولی گاهی بیشتر گم میشیم. انگار علم، ما رو مجهز کرده، ولی آروممون نکرده.
قشنگترین فصل «عیار تجربه»
وقتی از او میپرسم کدوم فصل بیشتر در ذهنش موند، کمی مکث میکند، بعد با نگاهی که از پنجره به بیرون دوخته میگوید: فصل مرزهای تجربه. اونجا که میگه تجربه تا درون اتم میره، اما وقتی به روح انسان میرسه، خاموش میمونه.
حس کردم نویسنده داره از درون خودم حرف میزنه. ما هزار تا آزمایش و تئوری داریم، ولی وقتی بحث از روح میشه، همه ساکت میشن. اونجا بود که فهمیدم شاید بایدیه جور دیگه دیدن رو یاد بگیرم.
هایلایتهای مهم
عرفان در دفترش جملههایی از کتاب یادداشت کرده؛ بعضیهاش رو با مداد قرمز یا هایلایترش خط کشیده بود:
«تجربه، دیدنِ تکرار نیست؛ فهمِ تکرار است.»
«علمی که به انسان معنا ندهد، او را به ابزار بدل میکند.» و...
او میگوید هر بار این جملهها را میخواند، حس میکند کتاب با او گفتوگو میکند، نه با یک محقق یا دانشمند، بلکه با نوجوانی که تازه دارد مرزهای بین دانستن و فهمیدن را کشف میکند.
در بخشهایی از گفتوگو، لحن عرفان پر از شور و تفکر است. میگوید این کتاب باعث شده به درسهای مدرسه هم جور دیگری نگاه کند: مثلاً وقتی توی فیزیک میخونیم «نیرو باعث حرکت میشه»، یاد اون جمله کتاب میافتم که میگه علم، رابطهها رو میبینه، نه علتها رو. باعث میشه از خودم بپرسم: خب، این «چرا حرکت میکنه؟» رو علم نمیگه، ولی من باید بفهمم. این حس سؤال داشتن، برام قشنگتر از جواب داشت نه.
تایم استراحت یک فنجان کتاب!
او از تجربهٔ خواندن کتاب عیار تجربه در سکوت سالن مطالعهٔ مدرسهاش میگوید: در عصر یک روز پاییزی که نور آفتاب آخر روز روی صفحهٔ کتاب افتاده، فرصت داری بین تایم مطالعاتی درسیتیک استراحت مفید برای خودت برنامهریزی کنی و چه چیزی بهتر از خواندن چند صفحه از کتاب، اونم کتابی که مال انتشارت بهترین آرزو باشه و مخصوص نوجو ونها نوشته شده.
کم، کم تو همین حالوهواها بود که رسیدم به فصل آخر و این جمله از کتاب، «علم آنگاه مقدس است که در خدمت حقیقت باشد.» نمیدونی چه حسی بود.
انگار یکی داشت از توی کتاب به من میگفت که علم و ایمان دشمن هم نیستن، بلکه باید کنار همراه برن.
در طول گفتوگو، چند بار دستش را روی جلد کتاب میکشد و میگوید: عیار تجربه برای من فقط یه کتاب فلسفی نبود. یه جور سفر ذهنی بود. من باهاش از دنیای فرمول و آزمایش اومدم به دنیای سؤال و شهود.
عرفان در پایان، دوباره از جملهای حرف میزند که برای خودش تبدیل به شعار زندگی شده: «علم، آنگاه مقدس است که در خدمت حقیقت باشد.»
بعد لبخند میزند و میگوید: من همیشه فکر میکردم یا باید اهل علم بود یا اهل ایمان، ولی حالا میفهمم میشه هر دو باشه. علم، ابزاره و عقل و شهود، مسیر. شاید عیار تجربه، همون کتابیه که اینو به ما دهههشتادیهایاد میده.
مخلص کلام اینکه...
عیار تجربه، منتشرشده از سوی مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی، اثری است که در ۲۱۶ صفحه، مخاطب را از سطح تجربهٔ حسی به عمق تفکر فلسفی میبرد. این کتاب، گفتوگویی میان علم و فلسفهٔ الهی است؛ میان دنیایی که با میکروسکوپ جهان را میبیند و دلی که هنوز دنبال معناست.
مؤلفان در این اثر، با زبانی ساده و روان، اما محکم، از ارزش عقل، شهود و معنا در کنار علم سخن میگویند و نسل جدید را دعوت میکنند تا از هیاهوی دادهها به سکوت فهم پناه ببرند.
در پایان گفتوگو، عرفان دفترش را میبندد. صدای زنگ آخر مدرسه در سالن میپیچد. لیوان چایاش نیمه خالی مانده و آفتابِ آخر پاییز روی میز تابیده.
تجربهگر دهه هشتادی میگوید: هر کتابی یه جور تجربه است، اما «عیار تجربه» خودش خود تجربه است. بعد از خوندنش، دیگه دنیا برام مثل قبل نیست. حالا هر وقت یه چیز جدید یاد میگیرم، یه سؤال کوچیک هم ته ذهنم دارم؛ آیا این فقط تجربه است؟ یا حقیقتی هم پشتشه؟
گزارش- امیرعلی مقدم
تلویزیون اینترنتی آستان نیوز