در ابتدای ورود مادری که نوزادش را در پتویی صورتی پیچیده بود به سمت پرچم آمد. صورت نوزادش را روی پرچم گذاشت و پرچم را در آغوش کشید. وسط هقهق گریه، " یا امامرضا (ع) بچهم شفا بده" را دم گرفته بود. وقتی سرش را بلند کرد رد اشک روی پرچم جا ماند.
همراه مددکار بیمارستان به طبقهی سوم رفتیم. صدای مداحی "ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم" خدام مثل پیچک در سالن میپیچید و قلبها را فتح میکرد. مادران از اتاقها بیرون میآمدند و عطر حرم را نفس میکشیدند. اشکها خبر از نوری میداد که در قلبهایشان روشن شده بود و روی لبها زمزمهی یا امام رضا (ع) جوانه میزد. وارد اتاق ۳۱۱ شدیم. نباتهای متبرک امید میشد در دل مادرانی که کودکانشان بیرمق روی تخت بودند.
حلما که هشت ماه داشت نالهی ضعیفی میکرد. آنژیوکت به پای کوچکش وصل بود. مادر با محبت پشت نوزادش را نوازش میکرد. مادر با چشمانی نمناک نبات متبرک را گرفت و با صدایی چروکیده به بغض گفت:" عفونت مغزی گرفته براش دعا کنید".
پروین دختری هفده ساله با معلولیت جسمی با جثهای شبیه بچهی ده ساله، خواب بود و ماسک اکسیژن روی صورتش. مادر لاغر و تکیدهاش کنار تخت ایستاده بود. خادم گفت از طرح آقا حساب کردند برای پرداخت هزینههای بیمارستان آمدیم. مادر دستش را سپر صورتش کرد و طوری اشک ریخت که شانههایش تکان خورد. با صدایی لرزان تعریف کرد که " پروین هجده روز آیسییو بود و هزینههای درمانش را نداشتیم. با دستگاه نفس میکشید. دکترها گفتند امیدی نیست. دلم شکست. پناهی جز حرم امام رضا (ع) نداشتم. صبح زود رفتم حرم و با آقا درد دل کردم. وقتی برگشتم دکتر گفت معجزه شده دستگاه تنفس مصنوعی را از دخترت جدا کردیم. بعد توی بخش بستری شد. امروز هم شما آمدید برای حساب کردن هزینهها". صدای گریههایش بلند شد و چادرش را روی موهای سفیدش کشید. فقط صدای یا امام رضا (ع) در بین نجوایش شنیده میشد.
دربخش آیسییو نوزادان، سلمان ده ماهه به دلیل مسمومیت و مشکل قلبی بستری بود. صورت سفید و مخملی با مژههای بلند و مشکی او لای لولهها تصویری تراژدی ساخته بود. هزینهی هر دوز داروی او بین هشت تا نه میلیون میشد و خانواده توان پرداخت این مبلغ را نداشت. هزینهی درمان سلمان و نوزادان دیگری که امکان پرداخت هزینهی درمان نداشتند را آقا حساب کردند تا سلامت به آغوش مادر برگردند.
نویسنده: معصومه عظیمزاده
تلویزیون اینترنتی آستان نیوز