نویسنده این اثر در گفتوگویی اختصاصی با خبرنگار آستان نیوز، از انگیزههای نگارش، پشتصحنه خلق روایت، تجربه شنیدن تقریظ، پیام ماندگار شهید و ضرورت تعامل نویسندگان با ظرفیتهای فرهنگی حرم رضوی سخن گفت.
خانم اکبری، برای نخستین سؤال چه شد که تصمیم گرفتید کتاب «آخرین فرصت» را بنویسید و چگونه به زندگی شهید کسایی علاقهمند شدید؟
من سالها در مؤسسه مردمنهاد نشر فرهنگ شهادت شیراز فعالیت داشتم. این کار باعث شد با خانوادههای شهدا ارتباط نزدیک پیدا کنم. در یکی از دیدارها، با همسر شهید کسایی آشنا شدم؛ زنی صبور، متین و همراه که روایتهایی از زندگی مشترک خود با شهید داشت که به معنای واقعی الهامبخش بود. هر بار که این خاطرات را میشنیدم، تصویری زنده از مردی میدیدم که در اوج جوانی، باایمان، نظم، عشق به خانواده و هدفمندی، مسیر زندگیاش را تا شهادت طی کرده است. همین ارتباط قلبی، جرقه نگارش کتاب را زد. احساس کردم جامعه امروز، بهویژه نسل جوان، به چنین الگوهایی نیاز دارد؛ الگویی که نشان دهد موفقیت، ایمان و عشق میتوانند همزمان در یک زندگی جریان داشته باشند.
آیا از همان ابتدا به دریافت تقریظ رهبر معظم انقلاب فکر میکردید یا این اتفاق کاملاً غافلگیرکننده بود؟
به معنای واقعی کلمه، غافلگیر شدم. البته همیشه در رؤیاهای نویسندگیام چنین افتخاری را تصور کرده بودم، چون تقریظ ایشان ارزشمندترین مهر تأیید بر یک اثر فرهنگی است. اما من هیچوقت آن را قطعی نمیدانستم. حتی زمانی که کتاب کامل شد و در مراحل چاپ بود، فکرش را هم نمیکردم که روزی جملهای از معظم له بر صفحات همین کتاب درج شود. وقتی خبر را شنیدم، احساس کردم تمام سختیها، بیخوابیها و دلهرهها پاداش گرفتهاند.
لحظه شنیدن و خواندن تقریظ چه حس و حالی داشتید؟
اولین واکنشم بغض بود. بغض از خوشحالی و مسئولیت. جملات ایشان تنها ستایش کتاب نبود، بلکه پاسخ مستقیم به برخی نقدها بود. پیش از آن، بعضیها میگفتند که شهید کسایی بیش از اندازه مثبت تصویر شده و این ممکن است برای جوان امروز، باورپذیر نباشد. اما حضرت آقا، شهید را «از سرآمدان شهدا» نامیدند و تأکید کردند که روایت همسر شهید از زندگی مشترک، یکی از نقاط درخشان اثر است. این نگاه، برای من چراغ راه شد که باید باصداقت کامل روایت کرد، حتی اگر برخی لحظات، بر ذهن مخاطب سنگین یا غیرقابلباور باشد.
مهمترین پیام کتاب را چه میدانید؟
پیام واقعی «آخرین فرصت» این است که زندگی پرهیزگارانه و هدفمند، میتواند یک مسیر طلایی باشد؛ از تولد تا انتخاب همسر، از تلاش برای خدمت به مردم تا لحظه شهادت. جالب است که تولد، ازدواج و شهادت شهید کسایی همگی در روز عید غدیر اتفاق افتاد؛ گویی تمام زندگی او حول یک میعاد مقدس شکلگرفته بود. این، برای من و مخاطب، نشانهای است که فرصتها را باید جدی گرفت، چون شاید تنها یک «آخرین فرصت» برای بهترین شدن داشته باشیم.
نقش آستان قدس رضوی در خلق و انتشار این کتاب چه بود و عملکرد این نهاد را چگونه ارزیابی میکنید؟
انتشارات به نشر، وابسته به آستان قدس رضوی، این کتاب را با اعتماد به نویسندهای تازهکار، اما دغدغهمند، پذیرفت و باکیفیت بالا منتشر کرد. در معرفی و توزیع هم عملکرد خوبی داشت. اما من معتقدم که اینگونه حمایتها باید مداوم و روبهتوسعه باشد؛ نه محدود به یک کتاب یا یک مناسبت. باید برای جذب مخاطب جوان، از ایدههای نو استفاده کنیم، نگاهی تازه به تصویرگری و روایت داشته باشیم و حتی رویدادهای مردمی پیرامون کتاب ایجاد کنیم.
برای گسترش این حمایتها و تعامل نویسندگان با آستان قدس رضوی چه پیشنهادی دارید؟
به نظر من، تعامل باید فراتر از چاپ کتاب باشد. نویسندگان میتوانند در کنار خادمان حرم حضور پیدا کنند، اصطلاحات، مشاهدات و احساسات آنها را بهعنوان ماده خام آثار فرهنگی استفاده کنند. من مثلاً روایت شنیدم که یک خادم، از فرسودگی پرچم گنبد بهعنوان «زخم» یاد میکرد یا میگفت این پرچم «شهید» شده است. این تعابیر، گنجینهای بیبدیلاند که اگر به ادبیات داستانی و مستند وارد شوند، تأثیر شگرفی بر مخاطب خواهند داشت.
اگر بخواهید پیام کتاب را در یک جمله به نسل جوان منتقل کنید، چه میگویید؟
یک قهرمان واقعی، کسی است که فرصتهای زندگیاش را میشناسد، بااخلاص و تلاش از آنها استفاده میکند و در نهایت، بهترین نقش را برای ایمان و انسانیت ایفا میکند.
توصیه شما به نویسندگان جوان که میخواهند در مسیر فرهنگ رضوی فعالیت کنند چیست؟
توصیه من این است که در کنار مهارت نوشتن، مخاطبشناسی را جدی بگیرند. باید به زندگی روزمره مردم سرک کشید، بافرهنگ و زبان جوان امروز ارتباط گرفت و بهروز بود. کار فرهنگی رضوی، صرفاً انتشار کتاب نیست؛ بلکه خلق تجربهای است که مخاطب را با خود همراه و در نهایت، عاشق خدمت به این مسیر کند.
تلویزیون اینترنتی آستان نیوز