تلویزیون اینترنتی آستان نیوز
در خانه آن پیرزن فقیر، در میان کودکان یتیم و...
در آن نقاط دورافتاده و محروم، میان تو و صورتهای سوخته و دستان پینهبسته، چه رازهایی نهان بود؟
چه رازی در میان بود که تعریفها را به خود نمیگرفتی؟
میگفتی: «من کسی نیستم»، اما همه میدانستند که چه کسی هستی.
خوب هم هستی.
اصلاً چگونه در برابر جفای کینهتوزانه مخالفان سکوت میکردی؟
بیمایگانی که از سر سوزنی فرصت، برای تخریبهای ناجوانمردانه دست نمیکشیدند و با طعن و نیش، تو را میآزردند.
در خلوت خود، رنج و زخمِ چوبلای چرخگذاشتنهای تبلیغاتی این و آن را با چه اکسیری درمان میکردی که دم نمیزدی؟
پس از تو، زمین همان زمین است و آسمان همان آسمان، و شب و روز هماناند؛همانهایی که در میانشان، تو را فراموش کرده بودیم.
شاید دست تقدیر، برای یادآوری بودنت، دشوارترین و بیرحمانهترین راه را برگزید و ما را به فقدانت دچار ساخت.
تلخترین اعتراف را زمانی شنیدم که مخالفانت زبان به ستایش تو گشودند.
همانها که کوچکترین تمجیدها را از تو دریغ کردند و از قدرت تو در ذهن مردم، ضعف ساختند.آری، همهچیز همچنان اداره میشود؛
اما نه آنگونه که تو برایش پدرانه، از دیده اشک و از جگر، خون فشاندی.
همهچیز اداره میشود، اما کدام ادارهکننده مانند تو مظلومانه تن به سوختن خواهد داد؟
علی شفیعی
طلبه و دانشجوی رشته حقوق دانشگاه علوم اسلامی رضوی
تلویزیون اینترنتی آستان نیوز